۱۷ فروردین ۱۴۰۲

سئوالات سال ۲/۲۰۲۳

 


2023


26.06.2023 

                                                                                          

  سوال سس س

 

این سوال خلاصه شده، و فقط اصل مطلب در اینجا آورده شده است.س

با درود

س ...... شما در مقاله ملی گرائی ایرانی- خط سوم در جایگاه سیاسی جهان در قسمت اول مغاله به چپ های ملی گرا اشاره کرده اید و آنها را معرفی کرده اید. عزیز من یعنی  نمی دانید که چپ با ملی گرائی مانند آب و روغن مخلوط نمی شود و این دو هیچ گونه ارتباطی به یکدیگر ندارند. به نظر من صحبت کردن از چپ ملی گرا یک مغلطه است.س


پاسخ

با درود

در ابتدا باید عرض کنم در مطلب شما چند اشتباه فاحش وجود دارد به شرح زیر:س


اول آنکه: مقاله با ق نوشته می شود و نه با غ

دوم آنکه: من در هیچ کجای این مقاله از چپ های ملی گرا صحبت نکرده ام و طبعن آنها را معرفی ننموده ام. می توانید مجددن به آن مقاله رجوع کنید.س

سوم آنکه: مغلطه به مفهوم وارد کردن آرگومنت غلط به بحث برای اثبات مدعا می باشد که در این مورد، مطلقن صدق نمی کند زیرا من در این مورد هیچ بحثی را مطرح نکرده ام.س

با این حال احتمالن منظور شما این پاراگراف از آن مقاله است:س


س         " س..... خود کلمه سوسیالیسم نه تنها دارای هیچ گونه بار منفی نیست بلکه در صورتی که مجزا از کمونیسم و کلن چپ گرائی تعریف شود، دارای بار قوی مثبت نیز می باشد. از اینرو یک شخص عاقل و بالغ می تواند ادعا کند:  " من یک سوسیالیست ملی گرا هستم"  و ما نباید به این مسئله عکس العمل منفی نشان دهیم زیرا حتی اگر او یک چپ گرای متمایل به ملی گرائی باشد و یا یک راست ملی گرای حقیقی، در هر حال ملی گرائی اوست که باید مد نظر قرار گیرد. این امر در صورتی معتبر است که این یک شعار نباشد. "س


همانطور که مشاهده می کنید در اینجا صحبت از سوسیالیست ملی گرا می باشد و نه چپ ملی گرا و من آن را در سطور بعد چنین مدلل نموده ام:س


س " در ریشه ای ترین حالت، سوسیالیسم به مراتب با ملی گرائی، به ویژه از نوع پادشاهی مشروطه، همسو و هماهنگ و قابل انطباق تر است تا با کمونیسم."س


و اما در سطر بعدی از همان پاراگراف، صحبت از یک چپ گراست که متمایل به ملی گرایی می باشد.س


این مورد را می توان چنین بررسی نمود:س

برخی از افراد ممکن است به هر دلیلی خود را چپ بدانند. برای مثال شخصی به علت مخالفت با آمریکا و یا تمایل به طبقه کارگری، خود را چپ تلقی کند که البته این روزها این امر فقط یک شعار است، زیرا همانطور که در مقاله «کارل مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین» توضیح داده ام، وضع کارگران در جوامع غربی به مراتب از اوضاع آنها در کشورهای چپ بهتر است. با این حال چیزی که باید بدانیم آن است که، آن فرد خود چپ پندار در یک وضعیت سفت، جامد و غیر قابل تغییر فکری قرار ندارد، زیرا تفکرات و حتی اعتقادات انسانها، همیشه در حال دگرگونی می باشند. این یک قانون ازلیست که امکان تصحیح افکار، اعمال و نیات را می دهد و کسب کمال نهایی را ممکن می سازد.س


باید در نظر داشت تمایل به هرچیز، به مفهوم شروع حرکت فکری میان دو نقطه می باشد. در ارتباط با بحث ما، از نقطه الف یا همان چپ گرائی به نقطه ب که ملی گرائی باشد.  با این وصف وقتی صحبت از یک چپ گرای مایل به ملی گرائی مطرح می شود، به این مفهوم است که آن شخص در حال تجربه یک دگرگونی فکری و عقیدتی می باشد. از این رو در قدم اول، خود را یک چپ می داند ولی با رسیدن به نقطه پایانی، خود را در یک هویت جدید، یا همان ملی گرایی می یابد. در این روند، فکت های زیادی موثر واقع می شوند.س

این در حالی است که یک چپ ملی گرا به مفهوم آن است که، ضمن آنکه چنین شخصی به افکار چپ خود مانند جهان وطنی وفادار است، همزمان ملی گرا نیز می باشد و برای مثال به حاکمیت ملی و پاتریوتیسم نیز معتقد است و درست در این نقطه است که جمع اضداد پیش می آید که امری غیر ممکن است.  س


بنابر آنچه گفته شد، چپ گرای متمایل به ملی گرائی نه تنها ممکن است، بلکه هر روزه تعدادی از چپ های میانه رو به جبهه ملی گرایان می پیوندند.س

در انتها لازم است به این نکته مهم اشاره کنم که در پژوهشکده تا نکته ای عمق آن سنجیده نشود، عنوان نخواهد شد.س

 

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


11.06.2023 

                                                                                          

این سوال بسیار طولانی می باشد، ولی اصل سوال آنچیزی است که در اینجا عنوان شده است.س



سوال


با درود
س ..... شعار حکومت در ایران برای مبارزه با، به گفته خودشان بی حجابی، این جمله است: " ما شهید دادیم و حجاب از احکام خداست" ........  می خواستم نظر شما را در این مورد جویا شوم.س



پاسخ


با درود
اول آنکه:  هر کسی را نمی توان شهید نامید زیرا شهدای حقیقی در جهان بسیار معدود می باشند.
س


دوم آنکه:  جمله " ما شهید دادیم " به عنوان دلیلی برای رعایت حجاب اجباری، در صورتی قابل قبول است که هر آنکس که در جبهه جنگ کشته شده است، قبل از اعزام به جبهه جنگ، طی یک قرارداد مکتوب از ایرانیان خواسته باشد که:
س


"در صورتی که من در جبهه کشته شدم، زنان ایرانی موظف هستند حجاب ظاهری و اجباری را رعایت کنند. ر "


از دیدگاه عمومی در این ارتباط لازم است این قرارداد به امضای همه زنان ایرانی رسیده باشد. اگر چنین قراردادی موجود است باید آن را در معرض راستی آزمائی همگان قرار دهند، در غیر اینصورت این جمله فقط می تواند از یک ذهن مریض و بیمار دگم ایجاد شده باشد و محلی از اِعراب ندارد. س


مسئله دیگر مورد تأکید این افراد "حجاب از احکام خداست" می باشد که باید عرض کنم از دیدگاه الهیاتی چنین نیست و همانطور که ما شش و یا هفت سال پیش در مقاله ای در بخش الهیات پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان تحت عنوان «حجاب اجباری، امری فقهی و یا قرآنی؟»  نشان دادیم،  این امر را فقها با تأکید بر برخی آیات از برخی سوره ها، بر فقه اسلامی افزوده اند و این در حالی است که در آن آیات، تنها زنان پیامبر اسلام مورد خطاب بوده اند، آنهم برای آنکه شناخته شوند و آنها را مورد آزار قرار ندهند و این در حالی است که در همان آیات مورد بحث فقها، تأکید شده است که اگر این کار را زنان پیامبر انجام دهند "این برای آنها بهتر است" که نشان از اختیاری بودن آن امر دارد.
س

من مطالعه آن مقاله را به عموم خوانندگان این سطور توصیه می کنم. (کلیک کنید)


گذشته از آنچه گفته شد احادیثی در دست می باشند که خلاف آنچه معممین وابسته به حکومت اسلامی در مورد اجباری بودن حجاب ظاهری می گویند را حتی در زمان صدر اسلام نشان می دهند.س

در نتیجه نه چنین قراردادی مابین زنان ایرانی و شهدای جنگ موجود است و نه حجاب اجباری حکم خداست.س

 


با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش

 

 31.05.2023 

                                                                                          

  سوال سس س

 

با درود فراوان خدمت شما .....س

مدتی است در شبکه های تلویزیونی فارسی زبان چند نفر بحثی را  مطرح می نمایند که به عقیده بنده در این زمان خاص، بسیار بی مورد می باشد. این دوستان بحث ناسیونالیزم و ملی گرائی را عنوان میکنند و معتقدند که در مقابل این دو کلمه بهتر است از کلمه "ملت مداری" استفاده شده و باب شود و در اذهان جابیافتد. .....  لطفن نظر خودتان را بیان کنید آیا به نظر شما می توان ملی گرائی را مساوی ملت مداری یا حتی ملیت مداری قرار داد. من شخصأ معتقدم فرق چندانی وجود ندارد. با سپاس
 س


پاسخ

ببینید، اول آنکه نظر هر کس هرچه باشد برای ما محترم است. گذشته از آن، نه تنها هر کس هرچه می خواهد باید بتواند آزادانه عنوان کند، بلکه اظهار نظر کردن و تئوری پردازی، در پروسه شکوفائی خرد اثر نیک دارد. س
و اما در مورد اینکه آیا می توان مفهوم «ملی گرائی» را با ملت یا «ملیت مداری» تعویض نمود، باید عرض کنم که خیر چنین امری امکان پذیر نیست به چند دلیل:س

س ۱- در مدار امری و یا موضوعی قرار گرفتن، فقط از طریق اجبار امکان پذیر است. برای مثال در امور دینی، یک شخص باید در ابتدای کار، در مدار شریعت قرار گیرد که به او لفظ شریعتمدار اطلاق می شود. واضح است که  شریعتمداری به مفهوم  تنظیم امور زندگی در همه زمینه ها با احکام شریعت می باشد. س

س ۲- در امور فضائی، شاهد آن هستیم که سیارات در یک مدار خاص بدور خورشید می گردند و اقمار نیز در یک مدار خاص بدور سیارات در حرکت هستند.  بدیهی است این امر کاملن اجباری می باشد و در این روند، سیاره و قمر آن و خورشید همگی در مدارهای اجباری، انواع حرکت های مطابق با قوانین التزامی و اجباری را تجربه می کنند که برهم کنش های حیاتی زیادی را در پی دارد.س


س ۳- در جهان میکروسکوپی نیز الکترون ها در مدارهای خاص خود بدور هسته اتم ها در گردش و حرکت اجباری قرار دارند.س

بنابراین تا اینجای کار متوجه شدیم که «مدار» به عنوان یک مسیر بسته که رهائی از آن در حالت طبیعی امکان پذیر نیست معنا پیدا می کند.س
حال آنکه یک فرد از یک کشور، نه تنها با یک ملت متکثر از اقوام، بلکه با مفهوم بزرگی به نام ملیت نیز روبروست. ملیت باید دارای یک هویت خاص باشد که زمینه های گوناگونی را در بر می گیرد. این هویت یقینن با هویت ملی دیگر محدودهای مرزی جغرافیایی، متفاوت است و همین امر است که ملتها را از یک طرف از هم تفکیک می کند و از طرف دیگر مابین اقوام هر ملت، انسجام ملی بوجود می آورد.  با این تفاسیر، اگر شما بخواهید «ملیت مدار» باشید، با توضیحاتی که فوقن ارائه شد، این بدان مفهوم است که ناچار هستید ساعت زندگی خود را با ساعت هویت اصلی ملت خود کوک کنید و در همه زمینه های زندگی از دگماهای ساخته و پرداخته شده ملی خود تبعیت کنید. درست مانند یک شریعتمدار که همین روش زندگی را در ارتباط با دگماهای مذهبی خود دنبال می کند، با این تفاوت که در مدار هویت ملی قرار گرفتن یک انسان، در واقع به شونیسم خواهد انجامید. آیا این همان خطری نیست که روان و تفکرات یک انسان را در ارتباط با علاقه او به هویت ملی، تهدید می کند.س

به کوتاه کلام آنکه:س


س " کلمه مدار، یک اجبار حتمی را ایجاد می کند که خود، انواع دگماهای خشک و بی مورد را باعث خواهد شد و نتیجه آن، یک تعصب کور و بی مایه خواهد بود، حال چه در مورد مسائل دینی و چه در مورد مسائل ملی." س


این در حالی است که پسوند «گرا» در کلمه «ملی گرا» دارای مفهوم دقیق و کاملی است که گرایش به سمت و سوی هویت ملی را در ذهن متبادر می کند. ضمن آنکه این پسوند دارای بار میانه روی و تعادل است. درست برعکس پسوند «مدار» که مفهومی افراطی و اجباری دارد.س


گذشته از آنچه عنوان شد، به گفته خودتان، ساختن مفاهیم جدید آنهم برای موضوعاتی که خود دارای اصطلاحات دقیق می باشند کاری است عبث. زیرا اینگونه تغییرات در مفاهیم، باید در یک مجمع متشکل از متخصصین به انجام برسد.س
باید توجه داشت، ایرانیها چه در خارج و چه در داخل ایران، بتازگی به ملی گرائی علاقمند شده اند و عده ای هنوز در حال هضم همین مفاهیم رایج می باشند. بنابراین بهتر است با ساختن کلمات پوششی جدید که بعضن صحیح هم نمی باشند جریان را پیچیده تر نکنیم. س
در این رابطه تجربه من نشان می دهد معمولن دوستان چپ گرا و یا آنها که روزی چپ گرا بوده اند، خیلی به امر ساختن اسامی جدید برای مفاهیم ثابت، علاقه دارند. ایرادی که ریشه در مباحث دیالکتیکی دارد.  س

در مورد ناسیونالیزم و فرق آن با ملی گرائی نیز باید بگویم، برای رسیدن به دمکراسی، حرکت و کنش لازم است و نه فلسفه بافی بی مورد. زیرا با وارد شدن به این مبحث، در واقع وارد کوچه ای خواهیم شد که تنگ و تنگ تر می شود و خارج شدن از آن ساده نیست. چرا باید گره ای را که می شود با دست گشود، با دندان باز کنیم؟ لذا فعلن به سادگی هر دوی این کلمات را به یک مفهوم می گیریم و جامعه شناسی خود را ارائه می دهیم. س

فکر می کنم لازم به ارائه یک بحث عمیق تر نباشد، زیرا برای عاقل حتی یک اشاره هم کافیست تا حقیقت را دریابد و شما یک فرد کاملن با هوش و عاقل هستید.س


با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


19.05.2023 

                                                                                          

  سوال از طرف یک دوست آتئیست ل سس س

 

با درود

باید به عرض برسانم که بنده ابتدا فکر می کردم یک آتئیست هستم، اما با مطالعه مقاله آتئیسم شما متوجه شدم در واقع یک آگنوستیک هستم، چون تا قبل از مطالعه این مقاله نمی دانستم آگنوستیک چیست. در هر حال هم اکنون نیز نمی توانم وجود خدا را رد کنم و یا قبول داشته باشم، اما بیشتر خداناباور هستم. از آنجا که شما دائمأ در حال اثبات خدا هستید یک دلیل علمی یا یک چیز که مرا از این شک درآورد تا یا آن طرف و یا این طرف را انتخاب کنم و راحت شوم ارائه دهید. متشکرم س


پاسخ

با درود

 این امر که فرمودید من دائمن در حال اثبات خدا هستم ، فرمایش صحیحی نیست زیرا من هرگز در صدد اثبات خدا نبوده ام. کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تشریح یک جهانبینی جدید، کامل و نهائی می باشد. زیرا برای من، وجود مبدأ اصلی خلقت مانند وجود اکسیژن امریست عادی. البته بر حسب مورد، دلایلی نیز برای وجود یک مبدا اصلی خلقت عنوان شده است. سس


  مسئله مهم دیگر آنکه شک شما نه تنها چیز بدی نیست بلکه بسیار مفید نیز می باشد، زیرا شما را وادار به تفکر می کند. بنابراین روزی خودتان حقیقت را درخواهید یافت.س

از من یک دلیل بر اثبات خدا خواسته بودید. همانطور که در مقالات دیگر و یا در پاسخ به سوالاتی از این دست گفته ام:س


 اگر نظریه بیگ بنگ را بپذیریم، در نگاه اول شاهد آن خواهیم بود که از یک هیچ و عدم و نیستی مطلق، یک جهان غول آسای هوشمند که از نظم و ترتیب خاصی برخوردار است، بوجود آمده است. با این حساب باید بپذیریم از یک هیچ، هوشمندی، تفکر، علم و نظم بوجود آمده است. آیا عقل شما این مطلب را می پذیرد؟ س

من براحتی به شما می گویم هر آنچه علت ایجاد آن بیگ بنگ بوده است، مبدأ اصلی آن پدیده است. حال شما هر اسمی می خواهید روی آن بگذارید و من با شما موافقم، حتی اگر بگوئید بله یک هیچ آن انفجار را ایجاد کرده، باز هم من با شما موافقم، زیرا آن هیچ، قدرت ایجاد یک چنین دستگاه عظیمی را داشته که سر و ته آن در تصور ما هم نمی آید. بنابراین آن هیچ می شود خدا یا مبدأ خلقت. با این فلسفه بافی کوچک درمی یابیم که ما در واقع با اسامی مشکل داریم، والا هیچ عقل سالمی نمی پذیرد که همه چیز از یک هیچ چیز ایجاد شود.س


مشکل همه خداناباوران در واقع آن است که مکانیزم و سازو کار این سیستم عظیم را درک نمی کنند در نتیجه بسادگی چنین می اندیشند که یا باید به یک خدای احمق و خونخوار ایمان بیاورند و یا از ریشه آن را رد کنند. من معتقدم حق با آنهاست که چنین می اندیشند. فراموش نکنید که علت اصلی رشد چشمگیر آتئیسم در جهان همین است. س


در واقع کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، توضیح و تشریح همین مکانیزم نقشه و طرح اولیه خلقت است که با درک آن، تا حدود زیادی می توان مبدأ اصلی خلقت، یک هیچ، خدا ، خالق و یا هرچه آن را بنامید را درک نمود. اجازه دهید ما کارمان را انجام دهیم و شما هم شجاعت خرج کردن زمان برای مطالعه بدون پیش فرض های ذهنی مقالات پژوهشکده را داشته باشید، البته اگر بدنبال حقیقت هستید. در آن صورت یقین بدانید در انتها، شما خشنود خواهید بود و ما رستگار. ر


 این را هم به شما بگویم که همه فیزیکدانهای نامدار قرن بیستم از آلبرت اینشتین تا نیلز بور و اروین شرودینگر و دیگران در آن زمان از هواداران پروپا قرص وداها بودند زیرا بخوبی درک کرده بودند که علم به تنهائی پاسخ گوی این معضل نیست. استاد الهی در جائی می گویند: خدا من را مأمور کشف اسرار کرده است. یکی از دلایل تشکیل پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، کلاسه کردن، توضیح و تشریح کشفیات ایشان بوده و هست. امروز اگر آن دانشمندان زنده بودند، پاسخ خود را در این پژوهشکده می جستند و دانشمندان کنونی و آینده نیز، و هر کس که بدنبال درک مکانیزم این سیستم عظیم است، چاره ای جز اینکار ندارد. مگر آنکه مرغش یک پا داشته باشد و آن یک پا هم چوبین و سخت بی تمکین باشد که در آن صورت از بحث ما خارج است.س

س

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش



16.05.2023 

                                                                                          

  سوال سس س

 

با درود

بطور کاملن خلاصه آنکه: شما از یک طرف از یک جهانبینی جدید و کامل صحبت می کنید که چشم به آینده دارد، ولی همزمان آنطور که پیداست یک ملی گرا هستید و ملی گرائی یعنی بازگشت به گذشته. آیا این یک تناقض نیست؟ با تشکر از شما س


پاسخ

با درود

 ملی گرائی به مفهوم بازگشت به گذشته نیست، بلکه گذشته را در زمان حال احیا کردن است.  برای مثال: اشعار پندآموز حافظ، سعدی، نظامی، مولوی، فردوسی و .... و همینطور موسیقی و رقصهای سنتی اقوام ایرانی، هنرهایی مانند نقالی و صنایع دستی و دیگر دستاوردهای گذشتگان را فارق از آنکه از کدام قوم ایرانی بوده اند، را باید احیا کرد. س

آنچه گفته شد، تنها بخشی از گذشته ما می باشد. این همه در حالی است که به داشته های دیگر کشورها نیز احترام می گذاریم. این است هویت گرائی و ناسیونالیزم متعادل. س

لازم به یادآوری می باشد که ناسیونالیزم در کشورهای چپ نیز حتی در حد افراطی آن در جریان است.     س

س

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش



08.05.2023 

                                                                                          

  سوال سس س

با درود فراوان خدمت شما

دیشب در یک برنامه تلویزیونی، یک دوست بهائی ادیان را تشریح می کرد، گذشته از آنکه دین و مذهب و زکت و مذاهب مرده را مخلوط کرده بود و گمان می رود تفاوت آنها را نمی دانست. همه را تخطئه نمود تا به بهائیت رسید و شروع کرد در مورد آن به تعریف تبلیغاتی . اول آنکه این فرقه را یک دین نامید و دوم آنکه عدم وجود روحانیت در آن زکت را به عنوان یک حُسن تلقی نمود. حُسنی که به گفته او فقط مختص بهائیت است.س

س

یک مطلب شگفت آور دیگر آنکه تا همین سال گذشته در ویکی پدیای انگلیسی و فارسی که من خودم مطالعه نمودم بهائیت را یک زکت نامیده بود اما همین امروز که مجددا نگاه کردم متوجه شدم مطالب را تغییر داده اند و آن را دین نامیده اند. در حالی که هنوز در این شبکه ها، بهائیانی که برنامه می گذارند باور خود را آئین بهائی می نامند.س
آیا بهائیت یک دین است، اگر جواب مثبت است، چگونه می شود که به تأیید کسروی خود جناب بهاالله نماز می خوانده و با روحانیون شیعه رفت و آمد داشته و در مراسم مذهبی اسلامی شرکت داشته است، ولی یک دین جدید آورده باشد. با تشکر

 


پاسخ

با درود
اینکه در چه برنامه ای چه کسی چه چیزی گفته است از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زیرا هر کس اجازه دارد از دین و آئین خود دفاع کند و یا حتی برای آن تبلیغ کند. دوم آنکه انتقاد از عقاید دینی و غیردینی در جریان یک بحث علمی بدون تنش، یک کار علمی قلمداد می شود، اما توهین و ناسزا گوئی و تهمت زدن، قبل از هر چیز نشان دهنده آن است که یا آن شخص، بسیار فرقه گرا می باشد و نتیجتن تحت شعاع میدان مغناطیسی دگماتیسم فکری قرار دارد و یا با فحاشی به پیامبران و بزرگان ادیان و جریانات عقیدتی می خواهد به عنوان یک آتئیست که در این دوره مد روز است، وارد جریان مدیای فارسی شود و به قول معروف سری مابین سرها دربیاورد.
س
در این میان یک عده افراد عامی که از خشکه گرائی و جنایاتی که به اسم دین در جریان است، به حق و بدرستی رنجیده خاطر هستند نیز به گرد این افراد جمع می شوند.
س


 "ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان بر طبق آموزش های استاد الهی، هیچ دین، مذهب و فرقه ای، چه ریشه دار و چه ساخته بشر و چه افکار خداناباورانه را تخطئه نمی کنیم و معتقد هستیم هر چیز در جای خود صحیح است . استاد الهی حتی بت پرستان را هم شماتت نمی کنند."س



در مورد بهائیت توضیح کلی و مختصر من چنین است:س
از دین اسلام چندین مذهب بوجود آمد که یکی از آنها شیعه بود. از مذهب شیعه تعدادی فرقه ایجاد شد که بابی گری (بابیه) یکی از آنها بود و از بابی گری آئین بهائی بوجود آمد. باب با نام اصلی سید علی محمد شیرازی معتقد بود که ایشان دری (باب) مابین امام دوازدهم شیعه که می گویند غایب است و مردم هستند. جناب بهالله نیز خود را منتخب ایشان می دانست.
س


بطور خلاصه از نظر فلسفی و علمی، از یک فرقه که خود از یک مذهب و آن مذهب از یک دین رسمی منشعب شده است، به حکم منطق، مجددن یک دین بوجود نمی آید. نهایتن یک چنین فرقه ای می تواند مراحل بالاتر یک دین را نمایندگی کند. برای مثال سلسله های طریقتی، مانند گنابادی ها و یا حقیقتی مانند اهل حق ها که این آخری بالاترین سطح عرفان است. و یا دانشگاه سیرکمال استاد الهی که از درون اهل حق استخراج شد و با ارائه همه آنچه لازم بود به تدریج به یک جهانبینی کامل تبدیل شد.
س

 
این امر که شما از آن دوست محترم بهائی آورده اید، مبنی بر اینکه بهائیت دارای افراد مرجع روحانی نیست، دلیلش بسیار ساده است، چون بهائیت یک دین یا یک مذهب نیست. از اینرو از مبدأ، افرادی به این منظور برای آن در نظر گرفته نشده است. این یک وضعیت عمومی برای همه فرقه های عقیدتی، برای مثال ساینتولوژیست هاست. از آن گذشته، آن افرادی که ایشان و یا دیگران، آنها را روحانی می نامند نیز کاملن جسمانی هستند و اطلاق لفظ روحانی که به مفهوم سر و کار داشتن با روح است بر این افراد، یک اشتباه فاحش است. کار اصلی این افراد در مذهب شیعه در بهترین حالت سر و سامان دادن به مسائل شرعی مریدان است و بس.
س


گذشته از آنچه مختصرن توضیح داده شد، حتی اگر به احترام دوستان بهائی بپذیریم که بهائیت یک دین است باز هم در اصل مطلب مربوط به ادیان تفاوتی نمی کند زیرا همانطور که بارها توضیح داده ام، دوران ادیان بسر آمده است و همگی در زمان خود، حتی با در نظر گرفتن همه خطاها، کاستی ها ، خشونت ها و بعضن جنایات، مأموریت خود را به اتمام رسانده اند و اینک زمان دیگریست با مختصات متفاوت. اینک عصر هوش مصنوعی می باشد و اعتقاد مردم به مدیا بیش از ادیان است و آتئیسم و توهین به ادیان و مذاهب مد روز است.
س

در این ارتباط، دو هزار و بیست و سه سال است که مبلغان مسیحی و بیش از هزار و چهارصد سال است که مسلمانان، همان حرفهای یکسان را تبلیغ می کنند بدون آنکه وضعیت تفکرات جدید کنونی انسانها را در نظر بگیرند.س


بر اساس آنچه مختصرن گفته شد، در این دوره فقط یک جهانبینی کامل است که می تواند همه انواع ایسم ها و عقاید گاه متضاد بشری را در زیر یک چتر مستحکم اسکان دهد. جهانبینی که  به سلاح علم و منطق مجهز است و ضمنن قادر است ایجاد موجودات را توضیح دهد و شاهکاری به نام انسان را نه بر اساس عقیده اش، هرچه که باشد، بلکه به عنوان موجودی پیچیده که قادر به تفکر و اندیشیدن و محاسبه می باشد و ضمنن زمین خانه او نیست، در نظر بگیرد و آنالیز کند. جهانبینی که قادر است با یک نگرش توسعه یافته از میان قرنها اندیشه علمی و فلسفی، اینک به سادگی، مقوله دین، فلسفه و علم را یکپارچه کند. این همان هدفی است که رنه دکارت در نظر داشت به انجام برساند ولی به علت کمبود اطلاعات و عدم دیدگاهی جهانی و البته نداشتن ریشه در مبدأ اصلی خلقت، بدان دست نیافت. تا این دوره که سرانجام انتظار افراد بزرگی که قرنها در این راه زحمت کشیده بودند به سر آمد و این جهانبینی متولد شد.
س

 
یکی از بزرگترین نقاط قوت این جهانبینی نوین و کامل، آن است که هیچ عقیده ای را چه دینی و چه غیر دینی رد نمی کند و همه را یکسان پوشش می دهد، چون قرار است انسان را در یک مفهوم کلی، در یک نظم نوین با قوانینی نوین، پوشش دهد.
س


این رشته سر دراز دارد و بحث مفصل تر به چندین جلد کتاب خواهد انجامید و ما کارهای مفیدتری برای انجام دادن در پیش داریم.
س


با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


08.05.2023 

                                                                                          

  سوال سس س

با درود 

 این سوال بسیار طولانی بوده و در اینجا کوتاه شده است.س

با درود

  ........آیا اینهمه جنایت و کشتار و اعمال ضد بشری که در ایران در حال انجام است تا ابد ادامه خواهد داشت. چرا بزرگان و قدرتمندان معنوی کاری برای این جوانان و دیگر اقشار جامعه انجام نمی دهند. تا کی باید.....س


پاسخ

با درود

 آنها خواهند رفت. شک نکنید

س

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش

...............................................................................................................................................................
 
26.04.2023 
                                                                                          

  سوال
با درود و سپاس فراوان برای مقالات پر اطلاعات و راهگشای شما، به ویژه آخرین مقاله در مورد ناسیونالیسم که می تواند مانعی بر سر راه گلوبالیزم باشد.
س
در این ارتباط سوال من این است که در مدیای اصلی فارسی زبان که به وسیله عربها و سازمانهای اطلاعاتی بیگانه و گلوبالیستی اداره می شوند این روزها دائمن می شنویم که به ملی گرایان حمله می شود و آنها را افراطی و فاشیست می نامند. آیا به نظر شما این یک امر سیستماتیک است که از مقامات بالای گلوبالیست برای تخریب ملی گرائی دیکته می شود؟ با سپاس


پاسخ

با درود
مقدمتن باید دانست که ملی گرایی ایرانی قابلیت تبدیل شدن به یک ناسیونالیسم افراط گرای فاشیستی را ندارد. به چند دلیل:
س

س ۱-    ملی گرایان ایرانی به هیچ وجه آنتی سمیتیزت یا یهود ستیز نیستند. حتی یک مورد در میان آنها مشاهده نشده است.س
س ۲-    همه آنها به رأی مردم در پای صندق های مناسب این منظور اعتقاد دارند.س
س ۳-    هرگز کسی را ضرب و شتم نکرده مورد حمله قرار نداده اند.س
س ۴-    حقوق اقوام را به رسمیت می شناسند، زیرا اصولن به دمکراسی و سکولاریزم معتقدند.س
البته موارد دیگری نیز وجود دارد که عنوان آن در این مجال نمی گنجد.
س

در طرف مقابل، شما با یک جریان چپ گرای افراطی ایرانی که کاملن تحت نفوذ گلوبالیستها می باشد روبرو هستید. برخی از خصوصیات آن چنین است:
س
  اول آنکه: عمومن از چهره های دانشگاه های خارج از کشور هستند که به صورت مدافع و حامی چهره های تلوزیونی که ساخته بخش دیگر گلوبالیستها هستند حمایت می کنند و کار را بجائی می رسانند که عملن با استفاده از دیس اینفورمیشن[1] و میس اینفورمیشن[2] به تخریب ملی گرایان می پردازند.
س

  دوم آنکه: چپ های افراطی که متأسفانه اکثریت مطلق چپگرایان ایرانی را تشکیل می دهند، با آنکه اعتقاد چندانی به دمکراسی ندارند با این حال دائمن از این کلمه به عنوان یک ابزار برای جلب نظر عموم استفاده می کنند.
س

  سوم آنکه: این افراد به شدت بوسیله گلوبالیستها حمایت مالی و سیاسی می شوند و در این راستا شبکه های تلوزیونی اصلی فارسی زبان را هم در اختیار آنها گذاشته اند. حتی تشکیلات کاری و شبکه های مدیا برای ایجاد گردهم آئی و سمینارهای مورد نظر را نیز خود گلوبالیستهای خارجی در اختیار این چپ گرایان قرار می دهند تا پروژه چهره و رهبر سازی را به سلامت به پیش ببرند. این همان کاریست که در سال ۵۷ نیز در ایران بخوبی به انجام رساندند. در آن دوره نیز چپ های افراطی از پایه های اصلی آن حوادث بودند و اینک تاریخ در حال تکرار شدن است.
س

  چهارم آنکه: از آنجا که آنتی سمیتیزم یکی از جریانات فکریی می باشد که فضای ذهن چپ گرایان افراطی را اشغال کرده است و چون به گواه تاریخ و اسناد موجود، چپ در هر کجای جهان که تحت اشغال خود درآورده است، به کشتار و حذف دگراندیشان مبادرت ورزیده، می توان نتیجه گرفت که چپ افراطی ایرانی که هم اکنون شبکه های تلوزیونی خارج از کشور را در اختیار دارد، متصف به همه خصوصیتهای فاشیسم می باشد و این امر برای آینده ایران بسیار غم انگیز و حتی فاجعه بار است.
س
اجازه بدهید مستقیمن و بی پرده عرض کنم که:
س

                "ملی گرائی در ایران حتی اگر افراط گرا باشد و یا بدتر از آن، اگر به نژادپرستی هم مایل شود که امریست بسیار شوم، هرگز به فاشیسم تبدیل نخواهد شد.ر "


این درحالی است که چپ تندرو هم اکنون این خصوصیت را درخود دارد.
س
این را نیز باید به نقطه نظرات خود بیافزایم که در آینده ایران، وجود یک چپ متعادل و میانه رو کاملن مفید خواهد بود و در ایجاد تعادل در جوامع سیاسی نیز موثر خواهد افتاد.
س

در اینجا لازم می دانم این توضیح را ارائه کنم که منظور از کلمات دیس اینفورمیشن[1] و میس اینفورمیشن[2] آن است که گاهی اوقات این گروه های چپ افراطی یک موضوعی را در قالب اطلاعات ارائه می دهند که از ریشه نادرست و غلط است و گاهی واقعیت یک مطلب را به شکلی که خودشان می خواهند تغییر می دهند. این شیوه که به منظور اثرگذاری در عوام و یا حتی گروه های دیگر اجتماعی می باشد، از زمان استالین در اتحاد جماهیر شوروی سابق، ساخته و پرداخته شد و بزودی به تمام چپهای جهان انتقال یافت و هنوز هم  در جهت تحمیق مردم کاربرد دارد.
س

در فرهنگ سیاسی آمریکا دیس اینفورمیشن[1] را اطلاعات نادرستی می دانند که از روی عمد رواج داده می شوند. این درحالی است که میس اینفورمیشن[2] را اطلاعات غلطی می دانند که غیرعمدی ارائه می شوند.
س

در انتها باید بگویم که برای من:
س

               "شخصیت فردی و انسانی یک چپ گرا به همان اندازه قابل احترام است که شخصیت یک راستگرا و یا یک انسان معمولی که نه چپ است و نه راست.ر "


اما اینجا بحث بر سر عقاید است نه افراد. عقایدی که می رود تا بار دیگر ایران و ایرانی را، اینبار از ریشه بر باد دهد.
س



 Disinformation[1]

 Misinformation[2]


با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش 

 

 ..............................................................................................................................................................

 
 
 
 
06.04.2023 
                                                                                          
  سوال سس س

 

 این سوال کمی خلاصه شده است

با سلام خدمت شما جناب تابش و تبریک سال نو شمسی به شما و تمام دانشجویان مکتب اهل حق. سوالاتی داشتم که اگر راهنمایی بفرمایید ممنون می شوم.
س

 
س ۱ - با توجه به این نکته که استاد اشاره کرده اند که مخلوقات کره زهره اسم اعظم را می دانند و در آنجا چیز پیش پا افتاده ای می باشد و اینکه کروات دیگر نسبت به زمینی ها مرتبه بالاتری دارند ...... می توان گفت که ساکنان آن جزء مجردات هستند یا خیر؟  

س
س ۲ - اینکه استاد اشاره کرده اند که حضرت علی را همه جا می شناسند منظور کل عالم و جهان هستی است که خداوند آفریده یا فقط منظومه شمسی؟س


س ۳ - روحی که به برزح می رود به این معنی است که دیگر به دنیا باز نمی گردد ( یعنی ضرب الاجلش تمام شده ) و حال اگر کامل باشد در انتظار قیامت ..... به سیر کمال می پردازد؟ در این مورد هم که استاد فرموده اند : « اگر کسی به جایی رسید که وقتی رفت در برزخ بماند و در آنجا سیر کمال کند و دیگر به این دنیا باز نگردد ، باز بسیار خوبست » ، توضیحی بدهید که دلیل این برتری و گفته استاد چیست و می شود این برداشت را کرد که اگر شخصی که دارای کارمای خوبی بوده و در مسیر کمال بوده در این بازگشت مرتکب اعمالی شود که نتیجه عکس بدهد و این که استاد فرموده اند هفتن در برزخ ادامه کمال نمی دهند و حتما باید در زمین این دوره را به اتمام برسانند. س


 
س ۴ - با توجه به عوامل خلقتی که استاد در هنگام انعقاد نطفه به آن اشاره فرموند، برای شخصی که با کمبودی که مربوط به این عوامل می باشد به دنیا می آید ..... ، چطور برخورد می شود ؟ آیا اگر فرد متولد شده ناراضی باشد و یا کمبودی جدی در سلامتی و جسم داشته باشد که مربوط به دوران انعقاد و بعد از آن می باشد ، تقصیر و جزایی برای آن در نظر گرفته می شود و بر پرونده والدین درج می شود و اینکه برای شخص بدنیا آمده می رود به حساب امتیاز در رسیدن به کمال یا پاک شدن حسابش یا خیر؟س


س ۵ - عوالمی که استاد و سایر عرفا به آن اشاره کرده اند در زمین وجود دارند یا در کل کیهان ؟س


س۶ - با توجه به اشاره قرآن در ذکر نام زمین به صورت اسم مفرد و آسمان که بصورت جمع می آورد .... و اشاره استاد می توان گفت که زمینی که اشاره شده منظور همین کره ای است که ما در آن سکونت داریم .....و سایر آفرینش در محدوده زمین و آسمان قرار دارند . ممنون از زحمات بی دریغ شما جناب تابش
 


پاسخ

با درود، من هم متقابلن نوروز باستانی ۱۴۰۲ را به شما و خانواده محترمتان تبریک می گویم و روزگار خوشی را برایتان آرزو دارم.س


 س ۱- خیر ساکنان هیچ سیاره ای را نمی توان جزو مجردات دانست، زیرا آنها نیز دارای جسمیت هستند، چون در جهان مادی زندگی می کنند. س
ضمنن اسم اعظم در مقابل شناخت واقعی نسبت به مبدأ خلقت، چندان اهمیتی ندارد، زیرا افراد کمال یافته اگر هم این اسم رمز را بدانند تحت هیچ شرایطی سربخود از آن استفاده نخواهند کرد مگر از مقام مظهریت کل مجاز به انجام آن باشند.
س
مسئله دیگر آنکه: مرتبه بالاتر موجودات برخی سیارات نسبت به نوع انسان، مربوط به پیشرفت معنوی نیست، بلکه جنبه علمی دارد.
س


س ۲- منظور آن است که مقام مظهریت کل را در همه جای پهنه هستی می شناسند، البته با نامهای متفاوت و در قالب های متفاوت. ضمن آنکه ما در تمدن حاضر، نه یک مظهر بلکه سه مظهریت کل داشته ایم که این آخری کمتر از یک قرن است ظهور یافته است و در این تمدن حاضر مظهریت دیگری در این حد، ظهور نخواهد کرد.س


س ۳- خیر. همه ارواح بعد از جدائی از بدن فیزیکی، لاجرم به برزخ منتقل خواهند شد، مگر افرادی که به کمال نهائی روحی خود دست یافته باشند که در آن صورت در انتظار هیچ چیز نمی مانند و فورن طی پروسه ای خاص به مبدا اصلی خلقت ملحق می شوند. س
در مورد ارواح دیگر باید گفت: بسیاری از این ارواح اگر به درجه ای نرسیده باشند که لیاقت ماندن و ادامه کار در برزخ را کسب نموده باشند و مدت زمان سیرکمال آنها نیز به اتمام نرسیده باشد مجددن به زمین بازخواهند گشت. من این مسئله را به طور دقیق در مقاله «مفهوم مرگ بیولوژیک» توضیح داده ام .[ برای مطالعه این مقاله کلیک کنید]
 

س
ببینید اینکه شما را در برزخ نگه دارند و به شما اجازه دهند در آنجا به سیرکمال خود ادامه دهید مربوط به درجه سیرکمال روح شما می شود و یا اینکه به کدام مقام شامخ معنوی وصل هستید. زیرا ممکن است علیرغم درجه کمال شما، با یک پادرمیانی و توصیه کوچک، در آنجا ماندگار شوید.
س

 
در مورد هفت مقام شامخ معنوی که همه آنها مادون مقام مظهریت کل هستند، باید عرض کنم، اینها همه دارای کمال روحی هستند و علاوه بر آن، ذات دار نیز می باشند، فقط در هر دوره که برای مأموریت به زمین می آیند لازم است به قول عرفای قدیمی از خواب بیدار شوند. در واقع لازم است تا هر بار مسائلی را پشت سر بگذارند و سختی هایی را تجربه کنند. برای مثال عیسی مسیح، ذات جبرائیل(گابریل) بود اما علاوه بر آن، سختی های زیادی را پشت سر نهاد. پس مسلم است که این بیداری برای این مقامات همیشه در زمین و یا در سیارات دیگر باید رخ بدهد و نه در برزخ سیارات. این نوع کمال که ویژه ذات دارها می باشد را کمال مقطعی نام داده اند.
س

 
نکته دیگر آنکه تا زمانی که به کمال نهائی دست نیافته ای، امکان سقوط وجود دارد. ذات دارها مستثنی هستند و حتمن هر دوره که به سیاره ای نزول کنند، کمال مقطعی خود را کسب خواهند نمود.
س


س ۴- ببینید این امر که نوزادی با مشکلات روانی و یا جسمی بدنیا بیاید نیز مربوط می شود به داده های منفی ثبت شده در سیستم کارما در بانک اطلاعاتی روح آن نوزاد و در این ارتباط اگر والدین کودک ناراحتی هایی را متحمل شوند، این امر مربوط می شود به کارمای آن پدر و مادر که باید با این سختی ها از بار منفی تخلیه شود. از اینرو هم کودک و هم والدینش از کدهای منفی درون سیستم کارمای خود آزاد شده و مسیر سیرکمالشان هموارتر می شود.س


س ۵- عوالم سیرکمال تا زمانی که در جهان مادی بسر می بری در همه پهنه هستی در جریان است. چه در سیارات و چه در برزخ مربوط به هر سیاره. نهایتن ممکن است این عوالم که برای نوع انسان هزارعالم است، برای مخلوقی دیگر در یک سیاره دیگر کمتر و یا بیشتر باشد، ولی کیفیت همان است، زیرا برای کسب کمال باید یک حقیقت واحد درک شود.س


س ۶- برای درک بهتر این قضیه، زمین را جهان مادی، به ویژه سیارات پست مانند سیاره زمین، و آسمانها را طبقات همه پهنه هستی بگیرید. یعنی از پست ترین تا برترین سطوح جهان علیّت.س

س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش