سوالات سالهای ۲۰۱۸ تا پایان ۲۰۲۳ کلیک کنید
دوستان عزیز، از این به بعد پاسخ به سوالات به زبانهای غیر فارسی در سایت پژوهشکده به همان زبان مربوطه انتشار خواهد یافت. با سپاس
۲۰۲۵
دوستان عزیز!ز
بزودی در سایت های فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی و عربی پژوهشکده، یک بخش با نام « پاسخ به سوالات تخصصی در مورد مطالب کتاب زیست شناسی بعد دوم » ایجاد خواهد شد.م
یکشنبه سوم فروردین ماه ۲۵۸۴ باستانی | بیست و سوم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با عرض سلام و تبریک سال نوی ۱۴۰۴ خورشیدی
همانطور که می دانید امسال ضربت خوردن حضرت علی با جشن سال نو مصادف شد و بحث و حدیث های فراوانی را ایجاد کرد. عده ای بی تفاوت به این جریان مذهبی جشن گرفتند و عده ای عزاداری کردند و عده ای هم معتقد بودند چون کشور مذهبی از نوع شیعه می باشد، باید همه به عزاداری بپردازند حتی اگر با آن مخالف باشند. ...... به نظر شما با در نظر گرفتن فلسفه عرفانی و از دیدگاه پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، کدام نقطه نظر به واقعیت نزدیک تر است؟
با تشکر از شما
پاسخ
با درود و عرض شادباش سال نوی ۲۵۸۴ باستانی به شما و خانواده محترمتان
بیایید این مسئله را از یک دیدگاه چند بعدی مورد بررسی قرار دهیم.
۱- کسانی که معتقد به مسائل مذهبی نیستند. این افراد دارای شأنیت انسانی هستند و خواست آنها به اندازه خواست دیگران باید محترم شمرده شود.
۲- افراد مذهبی که مایل نیستند نوروز را جشن بگیرند و می خواهند ضربت خوردن را عزاداری کنند، اما کاری به کار دیگران ندارند. خواست این افراد نیز باید محترم شمرده شود.
۳- افراد اولترا مذهبی خشکه گرا که معتقد هستند همه مردم ایران باید لزومن عزاداری کنند و از اینرو با دیگران، با تکیه بر این امر که ایران یک کشور مذهبی می باشد، برخوردی قهرآمیز می کنند. این گروه بسیار مسئله دار هستند. به علل زیر:
اول آنکه: ادعای این افراد مبنی بر حاکمیت مذهب بر ایران و لزوم اجرای آن از طرف مردم، یک امر نادرست است زیرا خود آقای خمینی طبق اسناد موجود، ادعا می کرد که حتی کمونیستها هم آزاد خواهند بود. در آن گیرودار ۵۷ ایشان هیچ صحبتی در مورد اینکه مذهب حاکم خواهد شد نمی نمود. البته بعد از ۵۷ به مرور مسئله تغییر کرد.
بنابر این در حال حاضر برای آنکه معلوم شود آیا درصد معتقدین به مذهب شیعه و حاکمیت آن بر ایران چقدر است، باید یک رفراندوم عمومی زیر نظر جوامع حقوق بشری بین المللی به انجام رسد، تا معلوم شود آیا اصولن عموم مردم، این نظام و تندروی های مذهبی آن را می خواهند یا خیر. تا قبل از آن، ادعای این افراد تندرو بی مورد تلقی می شود.
دوم آنکه: همانطور که بارها توضیح داده ام، اساسن تندروی، اثر معکوس می گذارد. اینها همان مردمی هستند که در نظام شاهنشاهی گذشته، پدر و مادرانشان، آزادانه و به دلخواه خود این روز ها را حرمت می نهادند.
حال بیایید مسئله را از یک بعد کاملن عقلانی بررسی کنیم.
ببینید در احادیث شیعه به دفعات گفته شده است که حضرت علی پس از ضربت خوردن گفته است " به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم ".
خب حالا سوال این است: آیا زمانی که یک شخص با هر مقامی، از بند رها و رستگار می شود، باید برای آن حادثه خجسته، شادی کرد و جشن گرفت و یا عزاداری نمود؟
فرض کنید یکی از عزیزانتان در ارتش به درجه ارتشبدی ارتقاء می یابد. آیا شما برای این رخداد شادی بخش، مجلس عزاداری ترتیب می دهید و یا مجلس شادی و سرور برگزار می کنید. کدام یک؟
برای پاسخ دادن به این امر، بهتر است شما خودتان، وجدان، خرد و عقلانیت خود را بدور از هرگونه تعصب کور، قاضی قرار دهید و به آنچه گفته شد بیاندیشید. زیرا:
آیا اینطور نیست که: "یك ساعت تفكر، از هفتاد سال عبادت ارزشمندتر است" ؟
در انتها، بنا به درخواست شما، یک بعد دیگر جریان، یعنی اعتقاد دانشگاه سیرکمال به این مسئله را مختصرن بررسی می کنیم.
ببینید، از دیدگاه ما، عزاداری، از هر نوعی که باشد، قابل قبول نیست و مردود است، زیرا ما
مرگ را به رسمیت نمی شناسیم. ما معتقدیم در همه پهنه جهان هستی، مطلقن
مرگ وجود ندارد، زیرا
هر موجودی که از عدم پا به عرصه وجود بگذارد دیگر هرگز معدوم شدنی نیست. و اما آنچه مردم
مرگ می پندارند، تنها، تبدیل و تغییر از نوعی به نوع دیگر است و بس.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
یکشنبه سوم فروردین ماه ۲۵۸۴ باستانی | بیست و سوم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با عرض تبریک سال نوی باستانی به شما آقای تابش عزیز و ....
یک سوال دارم که نمی توانم آن را واضح بگویم، از اینرو مجبورم در لفافه آنرا مطرح کنم. اما مطمئن هستم شما منظورم را درک می کنید.
مدتهاست اصوات مرا آزار می دهند. نمی توانم بخوابم . می خواهم آنها را از بین ببرم اما نمی دانم چگونه. ضمن آنکه مایلم از A نه به B بلکه مستقیمن به نقطه پایان برسم. رسم و راهش چیست. امیدوارم منظور مرا فهمیده باشید.
بی نهایت سپاسگزارم
پاسخ
با درود ، من هم متقابلن به شما، خانواده محترمتان، ایرانیان و همه پارسی زبانان جهان، سال نوی ۲۵۸۴ باستانی را شادباش می گویم و سالی پربار را آرزو می کنم.
ببینید، اصوات، یعنی آنچه مورد نظر شماست را نمی توان از بین برد. این امر مانند شکار سایه ها غیر ممکن است. شما می توانید اصوات و سایه ها را عقب برانید، اما هرگز قادر به نابودی آنها نخواهید بود. نه شما، نه هیچ کس دیگر.
شما احتیاج به یک نقطه اتکای حقیقی دارید. اگر آن را یافتید، روزی از شما خواسته خواهد شد که هر شاخه درختی را که به آن آویخته اید رها کنید. اگر این کار را انجام دهید تازه متوجه می شوید که سقوطی در کار نیست، یعنی او نمی گذارد شما سقوط کنید. در این صورت به مرور ترس شما از اصوات و سایه ها از بین می رود. این مرحله سرآغاز قوت یافتن میدان مغناطیسی خودیت واقعی شماست.
در حال حاضر ما در جهان سایه روشن یا تضادها زندگی می کنیم. در این محیط ما می توانیم و باید تصفیه حساب کنیم، اما به دلخواه خودمان نمی توانیم محیط را ترک کنیم. رسیدن از نقطه الف به مرحله آخر گرچه امکان پذیر است اما به انجام رساندن آن، در گرو تصمیم آن نقطه اتکا می باشد. زیرا در ابتدا باید بدانیم چه باید کرد و چگونه باید حرکت کرد و این یک پروسه زمانبر است.
بیدار خوابی شما اگر علت فیزیولوژیکی نداشته باشد، ممکن است به اصوات هم مربوط نباشد، در این صورت احتمال آنکه در حال انتقال روحی از یک سطح به سطحی بالاتر باشید وجود دارد. پیشنهاد می کنم قبل از هر چیز به پزشک خود مراجعه کنید تا مطمئن شوید مشکل در بعد فیزیکی نیست.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
جمعه ۱ فروردین ماه ۲۵۸۴ باستانی | بیست و یکم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود بی پایان و سپاس فراوان و با عرض تبریک سال نوی ۲۵۸۴
.....
دیروز برای چندمین بار کلیپ ترنس لوکیشن کروموزومی و ایجاد اولین انسان بر روی زمین را می دیدم و در قسمت سیستم کارما، ناگهان سوالی به فکرم خطور کرد که نتوانستم جواب آن را بیابم. سوال این است که اگر آنطور که در این کلیپ تشریح نموده اید، همه بیماری های فیزیکی، مربوط به تغییر یافتن سیگنال های دستورات که از میان میدان مغناطیسی سیستم کارما عبور می کنند تا از خودیت به کورتکس مغز برسند باشند، چگونه است که برخی از این بیماری ها قابل علاج هستند و یا در یک جامعه با تصحیح تغذیه و بهداشت در سطح آن جامعه، آن بیماری یا ریشه کن می شود و یا کم و کم تر می شود؟
با سپاس مجدد از اطلاعاتی که در اختیار ما می گذارید
پاسخ
با درود دوست عزیزم و با عرض شادباش متقابل برای شروع سال نوی باستانی ۲۵۸۴ به شما و همه پارسی زبانان جهان و هر کس که این روز را جشن می گیرد.
۱- برخی از بیماری ها از محیط عارض می شوند و حتی به حالت اپیدمی یا حتی پاندمی نیز درمی آیند. در نتیجه شیوع آن، ارتباطی با سیستم کارما ندارد. مانند جریان کوید ۱۹ که آن را در چهار مقاله و به شش زبان انتشار دادم. البته در قسمت سوم و چهارم، اصل مطلب توضیح داده شده است. (مقاله به فارسی. به انگلیسی. به آلمانی. به فرانسه. به اسپانیایی و به عربی)
۲- حتی بیماری هایی که در پی تغییر یافتن سیگنالها بر اثر تاثیرگذاری کدهای سیستم کارما بوجود می آیند نیز در سطح ماده، یعنی بدن فیزیکی انسان، قابل علاج می باشند، زیرا آن سیگنالهای تغییر یافته، باعث ایجاد مواد بیوشیمیایی، برای مثال ترنسمیترهای تغییر یافته می شوند که قابل تصحیح هستند. در مورد بیماری هایی که لاعلاج نامیده می شوند باید گفت، دیر یا زود برای آنها نیز راه حل علمی و پزشکی یافت خواهد شد. به ویژه در نظم نوین جهان، تقریبن همه این بیماری ها علاج خواهند شد، مگر مرگ. در این ارتباط حتی طول عمر نیز افزایش خواهد یافت.
در
اینجا لازم است بدانید که شما نباید سیستم کارما را یک موجود هوشمند تصور
کنید که در حال مبارزه با ماست. این سیستم برای هر عمل، نیت و فکر شما یک
کد ویژه تولید می کند که در آنجا ثبت می شود و به امواج صادره از
خودیت واقعی عکس العمل نشان می دهد. این در حالی است که در طبیعت همیشه راه مبارزه گذاشته شده است.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
یکشنبه ۲۶ اسفند ماه ۲۵۸۳ باستانی | شانزدهم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود و تشکر و قدردانی از اینکه تولیدات فکری خود را بدون چشمداشت و اگر و اما در اختیار همه جهان قرار می دهید.
آخرین داستان شما «دوست زیبای کودکی من» که، تم روانشناسی داشت و در چهاردهم مارچ انتشار یافت را به هر سه زبان فارسی، انگلیسی و آلمانی خواندم. گرچه آلمانی ام قوی نیست.
در هنگام مطالعه انگلیسی که بعد از خواندن آن داستان به فارسی بود، متوجه شدم که در ورژن های مختلف، برخی جملات دقیقن با هم یکی نیستند و حتی در انگلیسی و آلمانی جملات کوتاهی هم در آنجا بود که در فارسی نیافتم. آیا این مسئله مربوط به مترجم های شماست و یا دلیل دیگری دارد.
برای مثال در انتهای داستان در انگلیسی و آلمانی در مورد آنکه دیگر آن دختربچه را ندیدید نوشته اید.
Apparently, she also returned to her parents in her city, .....
همین قسمت در زبان آلمانی هم آمده است ولی در متن فارسی این قسمت وجود ندارد.
با سپاس و قدردانی مجدد.
پاسخ
با درود دوست عزیزم
از مطرح نمودن این سوال بسیار متشکرم، زیرا این یک سوال سازنده است.
مقدمتن باید دانست که من شخصن خودم، داستانها را از فارسی به هر دو زبان دیگر یعنی انگلیسی و آلمانی برمی گردانم. در اینجا عمدن از کلمه ترجمه استفاده نکردم زیرا با شناختی که از مخاطبان فارسی، انگلیسی و آلمانی زبان دارم، می دانم که برخی لغات و یا اصطلاحاتی که در زبان فارسی بکار می روند، در آن دو زبان دیگر ممکن است یا در آن معنی، کاربرد نداشته باشد و یا معنی متفاوتی از آنچه ما از آن درک می کنیم در ذهن آنها نقش ببندد و این امر به درک صحیح و سلیس آن متن ضربه می زند. برای مثال در زبان فارسی به علت عرفیات ما ایرانیان، کلمه غرور و اصطلاح مغرور بودن ، یک بار منفی بزرگ دارد. این در حالی است که همین کلمه در زبان آلمانی "stolz sein" نه تنها بار منفی ندارد، بلکه به عنوان شخصیت داشتن یا سرافراز بودن تلقی می شود و مثبت نیز می باشد.
گاهی اوقات برای آمریکایی ها و آلمان ها باید مطالب را کمی متفاوت توضیح داد و اجبارن یک یا دو جمله که در متن فارسی وجود ندارد، برای درک بهتر جمله، برای این مخاطبان، اضافه می شود. مانند همان جمله ای که شما در متن انگلیسی یافته و در انتهای سوال خود عنوان داشته اید.
با این حساب برای من، برگرداندن متن فارسی به آن دو زبان، همیشه به همراه ترکیبی از ترجمه، تفسیر و برخی مطالب اضافی می باشد. گاهی در زبان فارسی نیز، بعضی مطالب را آورده ام که آنها را در دو زبان دیگر حذف کرده ام. این طرز کار در تمام زمینه های دیگری که می نویسم مابین هر سه زبان صادق است.
ولی جالب است که شما به این مطلب توجه فرموده اید و این امر دقت شما را نشان می دهد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
جمعه ۱۷ اسفند ماه ۲۵۸۳ باستانی | هفتم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
دوستان محترم، از چند روز پیش، بعد از پخش یک سریال مذهبی که گویا روایت گر جریانات صدر اسلام است، در شبکه های عربستان صعودی، تعداد زیادی ما را تحت فشار قرار داده اند تا نظر خود را در مورد محتوای این سریال عنوان کنیم.
امروز پس از آنکه فرصتی نسبی دست داد، تصمیم گرفتم تا یک بار برای همیشه، از دیدگاه خود به این رخداد ساده که می رود تا به یک مشکل اساسی دیگر تبدیل شود پاسخ بدهم. این پاسخ همه نقطه نظرات همه دوستانی که در این مورد سوال فرموده اند را شامل می شود و دیگر لازم نیست تا همه سوالات، مجددن در اینجا بازتاب یابند.
پاسخ
با درود بر همه دوستان
قبل از هرچیز لازم است بگویم که به سه دلیل تا به امروز از پاسخ دادن به این جریان طفره رفته ام:
اول آنکه یک پروژه مهم را در دست داشتم که مسکوت گذاشتن موقتی آن ممکن نبود.
دوم آنکه می دانستم که در این رابطه باید بر حقایق اصیل تاریخی سرپوش بگذارم و یا آن را کم رنگ و در حاشیه عنوان کنم تا این یا آن عده دلخور نشوند. زیرا به گفته شاعر: ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم
سوم آنکه این سریال را ندیده ام و قصد دیدن آن را هم ندارم. زیرا من اساسن یک آینده نگر هستم و نمی خواهم در گذشته، آنهم گذشته مذهبی که یک امر اعتقادی می باشد و باید در درون قلب هر کس لانه داشته باشد، خود را اسیر کنم.
ببینید، همه پژوهشگرانی که در امور تاریخی و بطور عمیق تر در تاریخ ادیان کار کرده اند، می دانند که از ابتدای ایجاد دین اسلام تا جدا شدن علنی شیعه از بدنه این دین، تا به امروز، به علت روایت های افراطی و غیر واقعی از هر دو طرف، جنگهای بسیار خونین و مخرب در اقصی نقاط جهان بوجود آمده است. منظورم ایجاد گروه های افراط گرای اسلامی از هر دو مذهب شیعه و سنی می باشد که هم در درون خود به کشتار دست زدند و می زنند و هم با ادیان دیگر به مخاصمه خونین برخاسته اند.
امروزه با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی، همان مخالفان افراطی این صنعت که آن را نیزه شیطان برای کور کردن مسلمانان می دانستند، از آن سود جسته، روایت های خود را به تصویر می کشانند. این در عمل بدان مفهوم است که جنگ شیعه و سنی در دو بعد میدانی (سخت افزاری) و سایبری (نرم افزاری)، از حدود چهل و پنج سال پیش شدت گرفته است.
در این رابطه اگر از فراز و نشیب های این درگیری ها در دوران گذشته چشم پوشی کنیم، شاهد آن هستیم که از زمان تشکیل یک دولت اسلامی از نوع شیعی بسیار تندرو در ایران، با سخت گیریهای کاملن بی مورد که روز بروز بر شدت آن افزوده شد و به ارتکاب به جنایاتی بر علیه بشریت انجامید، نه تنها ایران، بلکه همه مناطق خاورمیانه را به آتش کشاند. از آنجا که این جنایات تحت نام اسلام، شیعه و بزرگان این مذهب به انجام می رسید و می رسد، رفته رفته مردمی که اکثریت مطلق آنها به این مذهب علاقمند بودند، از آن دل بریده و به مرور به مخالفان تند و آتشین آن مبدل شدند. این جنایاتی که تحت نام الله و اسلام و شیعه در جریان است، در بیش از چهار ده گذشته چند نتیجه ملموس داشته است که دو مورد از مهم ترین آنها عبارتند از:
۱- ایجاد آتئیسم در ایران که در حال حاضر رو به افزایش است.
۲- ایجاد بی اخلاقی و نابودی عرفیات جوانمردانه ملی که در طول تاریخ ایرانزمین رواج داشته اند.
لو رفتن روزانه انواع اختلاس های نجومی، انتشار فیلم های روابط جنسی مرد با مرد (لواط) و یا با زن شوهردار و بعضن در اداره، سختگیری خشونت و مرگبار بر علیه زنان و دختران ایرانی مخالف حجاب اجباری و ایجاد انواع خفقان سیاه، اجبار و شستشوی مغزی به فرزندان این مردم برای پذیرفتن اجباری ریتوالها و روایت های مذهب شیعه و مانند آن، تخریب زیرساخت های صنعتی و فروپاشی اقتصادی، همه و همه باعث شکستن سد اعتقاد و نابودی اخلاقیات شده است.
نتیجه ای که از این قسمت می توان استخراج نمود آن است که، به نظر می رسد ایجاد حکومت اسلامی و استقرار آن در ایران، سبب شروع نابودی شیعه و در کل، دین اسلام بوده است. مذهبیون تندرو در ایران شعار می دهند: "هر که با آل علی درافتاد، ور افتاد" ، در این مورد، اگر با عینک این افراد به قضیه نگاه کنیم، باید گفت:
"با این حساب منتظر نابودی خودتان باشید، زیرا این شما بودید که با حماقت خودتان، بر اساس آنچه توضیح داده شد، به گفته خودتان، با ال علی در افتادید و این مقوله را در نظر مردم خوار و خفیف کردید. "
به عبارت ساده، شما " تندباد کاشته اید و اجبارن ساعقه برداشت خواهید نمود."
این افراد تندرو، به گفته شاعر با ارزش ایرانی: ... چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
در این ارتباط، یک موضوع مهم دیگر که مربوط می شود به نظم نوین جهان و هم اکنون در راه است اینکه، تعریف دین در این نظم، چنین خواهد بود:
- آنچه برای خودت نیک می دانی، برای دیگران هم همان را بخواه .
- آنچه برای خودت مضر می دانی و دفع می کنی، برای دیگران نیز مخواه و از انجام آن برای دیگران هم خودداری کن.
- آن حقیقت مطلق که بیگ بنگ را به حرکت انداخت و اکتیو نمود، در درون خودت می باشد، جای دیگری بدنبال آن نگرد.
به زبانی دیگر: "زندگی کن و اجازه بده دیگران هم زندگی کنند"
فراموش نکنید که ما در انتهای یک نظم کهنه و پوسیده در تمدن حاضرهستیم. بنابر این باید با یک نگاه رو به جلو، همه خرافات و درگیری های اعتقادی را بدور بریزیم. در این ارتباط، قانون اولویت به ما حکم می کند که مردم هر کشور و حاکمان آن، باید بدنبال رفاه و آسایش مردم خود باشند و اگر قدرت آن را داشتند، می توانند به دیگران، از کشورهای دیگرهم رسیدگی کنند.
در حال حاضر با در نظر گرفتن وضعیت اسفبار ایران و ایرانی، تنها راه نجات، یک ملی گرایی معتدل است. این بدان معناست همانطور که در مقاله «مانیفست پاتریوتیسم معتدل ایرانی» به شرح آن پرداخته ام، دو عامل اساسی دیگر که در طول تاریخ، مردمان یک مرز و بوم را با یکدیگر متحد نگاه داشته است، پخش ثروت ملی در میان مردم، از نوعی که کشورهای دمکراتیک اروپایی مشغول به انجام آن هستند و یا تزریق مسائل اعتقادی دینی به جامعه، از نوعی که حکومت مذهبی فعلی مستقر در ایران بدان آویخت، می باشد. نوع اول این اکت، از ابتدای آغاز بکار حکومت فعلی در ایران، وجود نداشته است و نوع دوم، بدست بی کفایت خود مذهبیون تندرو بر باد فنا رفت. با این حساب تنها چاره نجات آن کشور باستانی، ملی گرایی معتدل و هویت طلبی ملی می باشد.
در مسیر بررسی و بازیافت هویت بسیار غنی ایرانزمین، همراه با اجرای پروژه های متفاوت، از مدتها پیش در سایت انگلیسی و آلمانی پژوهشکده، بخشی را به تاریخ هنری و فرهنگی ایران اختصاص داده ام. در این سری مقالات که تا بحال دو مقاله به هر زبان انتشار یافته اند، به غیر از بازتاب مطالب فرهنگی ایران، نکاتی را از اشتباهات تاریخ نویسانی چون هرودت را هم زیر سوال برده آنالیز نموده ام. (مقاله انگلیسی: قسمت اول . قسمت دوم )، (مقاله آلمانی: قسمت اول. قسمت دوم )
همراه با این پروژه بسیار بزرگ و زمانبر، در یک داستان که احتمالن در قالب یک فیلمنامه ارائه خواهم داد، بخشی از تاریخ اشغال موقتی هندوستان توسط نادر شاه افشار و داستان عشق مابین پسر او و یکی از شازده خانم های گورکانی را به رشته تحریر در خواهم آورد تا مطالعه تاریخ برای جوانان نیز کمی دلچسب تر شود.
در انتها توصیه من به دوستان ملی گرای راستین و همه هم وطنانم، حتی جوانان مذهبی صرف، آن است که زمان آن فرا رسیده است تا از جدال حماقت آمیز در مورد تاریخ بسیار تحریف شده مذهبی، گذشته و با احیای هویت ملی خودمان، از حالت خمودگی ، افسردگی و سرخوردگی بیرون آمده، آماده بدست گرفتن سکان هدایت سرزمینمان بشویم و با آباد کردن آن و با دوستی متقابل با همه کشورهای جهان، نشان بدهیم که ما هم در این سیاره آبی رنگ حرفی برای گفتن داریم و با این رفتار خردمندانه خود، ادامه کار را برای نسل های آینده ایرانزمین راحت تر نماییم. این امر می تواند اگر بدرستی انجام شود، در نزد آیندگان به عنوان یک هدیه خارق العاده تلقی شود.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
جمعه ۱۷ اسفند ماه ۲۵۸۳ باستانی | هفتم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود به شما دوست عزیزم آقای تابش
باید عرض کنم که من متخصص روانشناسی رفتاری به ویژه در کودکان در آمریکا هستم. .... من ویدیوکلیپ های شما در مورد روانشناسی مدرن کودکان را در کانال یوتیوب شما دیدم و بررسی کردم و ضمن آنکه باید بگویم که مطالب جالبی آنجا مطرح شده است، اما مثالی که بتواند روش روان شناسان در مورد رفتار شناسی کودکان را رد کند ندیدم. چطور می شود یک موضوع جدید را به عنوان یک پارادایم جدید در روانشناسی کودکان ارائه داد بدون آنکه با مثال های علمی، پارادایم موجود را از میدان خارج نمود.
با سپاس و تشکر از شما دوست عزیزم
پاسخ
درود بر شما دوست عزیزم آقای دکتر....
فکر می کنم قبل از هر چیز باید از مطرح نمود این سوال، از شما قدردانی کنم، چون معتقدم چنین سوالات چالش برانگیزی می توانند راه را برای درک حقیقت باز نمایند. می دانید در واقع، هر چیز از ضد خود شناخته می شود.
حال برویم به بررسی مطلب شما.
اول آنکه: فکر می کنم رشته تخصصی شما همان Behavioralism است. در این صورت احتمالن شما از پیروان فکری محقق سرشناس، پیاژه هستید. در این صورت کار ما ساده تر خواهد بود.
دوم آنکه: اساس کار ما، رد نقطه نظرات دانشمندانی که در درازای تاریخ، در زمینه های مختلف زحمت های فراوان کشیده اند و نتیجه سلسله ای از تفکرات و آزمایشات علمی آنها، پارادایم های موجود در جهان علوم آکادمیک را فراهم آورده است، نمی باشد.
کاری که ما در حال انجام آن هستیم آن است که به دانشمندان بگوییم، دوران چشم پوشی از مسائل متافیزیک حقیقی، گذشته است و اگر شما بعد کوانتمی یک انسان را در نظر نگیرید، پاسخ های مناسبی برای سوالات بیشمار در زمینه های متفاوت علمی نخواهید یافت. پیشنهاد ما این است که:
" در این زمان که تعریف و تفسیر منطقی و مطابق با یافته های علوم آکادمیک، در مورد پدیده های غیر مادی موجود هستند، بیایید آزمایشات و تحقیقات خود را بر اساس تلفیقی از هر دو علوم، یعنی علوم آکادمیک که به بعد ظاهری پدیده ها می پردازد، و آموزه های استاد الهی که شامل ایجاد جهان هستی، خیلی قبل از بیگ بنگ، تا ایجاد موجودات در سیاره زمین می شود، بنا کنیم و به انجام برسانیم."
ما در بخش علوم تلفیقی در سایت های فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی و عربی، در حال به انجام رساندن همین امر هستیم.
سوم آنکه: از من یک مثال خواسته بودید. گرچه در همان مقالات «روانشناسی نوزادان» نیز به موارد زیادی اشاره شده بود، اینک یک مثال در همان حوزه تحقیقاتی شما می آورم.
در یک بررسی در رفتار کودکان در آمریکا، تعداد معلومی (حدود پنجاه نفر) از کودکان پسر و دختر، حدود پنج ساله را شرکت داده بودند. در آنجا یک ظرف پر از شیرینی جات و شکولات هایی که برای کودکان فریبنده هستند را در مقابل هر یک از آنها قرار داده، و از آنها خواسته بودند تا زمانی که با بلندگو به آنها اجازه داده نشده است، از خوردن محتویات ظرف خودداری کنند. البته این آزمایش دارای مراحل دیگر هم بود که همه آنها را بیاد ندارم، اما نتیجه، آن بود که تعداد دخترهایی که به توصیه ارائه شده عمل کردند با قاطعیت بیشتر از پسران بود. در انتها، مسئولین این آزمایش اعلام کردند که دختران حرف شنو تر از پسران هستند.
من
فکر می کنم بسیاری از پارادایم های کنونی غالب در مراکز علمی جهان، نتیجه
چنین آزمایشاتی می باشند. یک نمونه دیگر آن در مورد مضرات خوردن نمک است که
من برای نشان دادن آنکه این امر چندان صحیح نیست، یک آنالیز بسیار دقیق و
عمیق علمی در آن مورد انجام داده ام، ولی هنوز فرصت انتشار آن را نداشته
ام، اما بزودی بعد از اتمام پروژه هایی که در دست دارم، آن مقاله را در
اختیار عموم قرار خواهم داد.
در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، ما مسئله را بسیار عمیق تر از آن چه مراکز آکادمیک انجام می دهند، بررسی می نماییم. برای نمونه در مورد تحقیقات آکادمیک فوق، ایرادات زیر را مطرح نموده به آنها پاسخ داده ایم:
۱- این آزمایش را به هیچ عنوان نمی توان به همه کودکان جهان بسط داد، زیرا تعداد شرکت کنندگان، بسیار معدود و تنها از آمریکا بوده است.
۲- برای ایجاد یک پارادایم، لازم است بررسی ها در همه نقاط جهان صورت پذیرفته و همه نژاد ها و تیره ها را در بر بگیرد.
۳- اگر حتی مورد اول و دوم که فوقن مورد بحث قرار گرفتند نیز به انجام برسد، آنچه در دست خواهد بود، نتیجه کلی و همه شمول را نمایندگی نخواهد کرد، زیرا ریفلکس های انسانها، چه بالغ، کودک و یا حتی نوزادان، با یکدیگر به علت دو عامل اصلی متفاوت می باشند:
الف) درجه و سطح کمال و پختگی میدان مغناطیسی خودیت واقعی که وابسته به سیستم کارمای آن می باشد.
ب) روان که تا حدود زیادی وابسته به اطلاعات وابران و آوران، از خودیت واقعی به آن منطقه و از آن منطقه به خودیت می باشد و همینطور فاکتورهای محیطی زیادی که بر آن منطقه که نوع ویژه ای از یک میدان مغناطیسی می باشد، تاثیر می گذارند.
من به شما دوست عزیزم توصیه می کنم مقالات بخش «علوم تلفیقی» را در سایت های پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، به هر کدام از آن شش زبان که برایتان راحت تر است مطالعه بفرمایید.
بدیهی و واضح است، به سوال و یا مطلب شما پاسخ داده خواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
سوال
با درود و عرض ادب آقای تابش
با کمال احترام می خواستم کمی شما را مورد انتقاد قرار دهم، ولی چون می دانم که اگر موضوع طولانی شود، شما آن را کوتاه می کنید، از این جهت مطلبم را مختصرأ خدمتتان عرض می کنم.
می دانم که شما اخبار جهان را دنبال می کنید. با در نظر گرفتن آنکه شما همیشه ترامپ را مورد تأیید قرار داده از او پشتیبانی نموده اید، فکر نمی کنید با آنچه شب پیش در کاخ سفید رخ داد و ترامپ یک کشور متجاوز یعنی روسیه را بر یک کشور مظلوم یعنی اوکراین ارجحیت داده و یک برخورد بسیار تحقیرآمیز با زلنسکی داشت، شما در حمایتتان از ترامپ زیاده روی کرده اید و به او کردیت بیش از اندازه و ناصواب داده اید؟
با تشکر فراوان از آنکه می توانیم در این پلتفرم مسائل خود را مطرح کنیم و جواب درخور دریافت داریم.
موفق و موید باشید
پاسخ
با درود به شما دوست عزیزم
از شما برای مطرح نمودن این سوال بسیار تعیین کننده سپاسگزارم.
قبل از آنکه نظر خود را در مورد اتفاقات شب پیش در دفتر بیضی (Oval Office) کاخ سفید عنوان کنم، لازم می دانم به یک مورد مهم اشاره کنم و آن اینکه:
شما هرگز در هیچ کدام از نوشته های من، مطلبی مبنی بر حمایت از ترامپ و پشتیبانی از او را نمی یابید. در نهایت در پاسخ به برخی سوالات در مورد انتخابات آمریکا بر مطالب زیر تأکید داشته ام:
الف) در مورد انتخابات ۲۰۲۰ من معتقد بوده و هستم که برنده واقعی انتخابات، ترامپ بود و نه بایدن. زیرا شواهد را دقیقن مورد بررسی قرار داده بودم.
ب) در تمام مدت چهار سال پیش، می دانستم و آگاهی دقیق داشتم که تمام تهمت هایی که به ترامپ می زدند، سراسر کذب محض و نتیجتن یک بی شرمی حیرت آور از طرف دمکرات های چپ گرا بود.
پ) ترامپ را فردی می دانم که تعیین شده است تا وضعیت آمریکا را تصحیح کند. من هنوز هم او را برای کشور آمریکا و برای آمریکایها یک ناجی بی چون و چرا می بینم. این را هم بگویم که او حقیقتن عاشق آمریکاست و در این رابطه نه نقش بازی می کند و نه قصد عوام فریبی دارد.
ت) ادعای او مبنی بر آنکه خدا او را از ترور نجات داد تا او نیز آمریکا را نجات دهد، از نظر من کاملن صحیح است. ما ایرانیان یک مثال داریم که می گوید "خدا خطر را از بیخ گوشش گذراند." باید در نظر داشت که ترامپ و اعضای کابینه اش همگی، تا آنجا که من می دانم، شدیدن خداباور هستند و این بر خلاف کابینه سابق در زمان بایدن است.
با این تفسیر می بینید که من او را شخصی می دانم که هدفش اصلاح امور داخلی و خارجی آمریکا می باشد و در این راه، همه سختی ها را تحمل نمود و به گفته خودش از میان جهنم عبور کرد.
در مورد برخورد ترامپ با زلنسکی می توانم بطور بی طرفانه بگویم:
۱- من با پوتین و زلنسکی هر دو مخالفم و هر دو را دیکتاتور می دانم. اما در مورد این جنگ، از نظر من، حق با اوکراین است و روسیه همیشه در هر سه موقعیت خود، یعنی روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و روسیه کنونی متجاوز بوده است. سند آن، همه بخش هایی از ایران است که بواسطه آن کشور از ایران جدا شدند. گرچه بریتانیا هم در این رابطه به همان صورت روس ها، بلکه به مراتب بدتر با ایران رفتار کرد. هنوز اشغال جنوب ایران در زمان قاجاریه برای تحت فشار قرار دادن ایران با هدف امضای تجزیه بخش شرقی ایران (افغانستان کنونی) و یا اشغال جنوب ایران در جنگ جهانی دوم، که باعث کشته شدن حدود هشت میلیون ایرانی شد، از خاطره ها پاک نشده است. با این وصف، دور از ذهن نخواهد بود، روزی برسد که بریتانیا مجبور شود حداقل ولز و انگلند را به عنوان غرامت به ایران آزاد واگذار کند.
۲- در مورد برخورد ترامپ با زلنسکی نیز هر دو مقصر هستند. من آن دیدار را بطور همزمان مشاهده کردم. اشتباه زلنسکی آن بود که با کمی قلدری و با بی حرمتی غیرمتعارف برخورد کرد، اما برخورد ترامپ نیز سیاستمدارانه و دیپلماتیک نبود.
۳- ببینید من ترامپ را مطلقن یک سیاستمدار نمی دانم. او زبان دیپلماسی را یا نیاموخته و یا بکار نمی بندد. همانطور که ترامپ چند بار خودش عنوان داشته، او یک تاجر و معامله گر می باشد که فقط به آمریکا و مردمش می اندیشد.
۴-
واضح است که انتظار داشتن از وی برای پشتیبانی از مردم یک کشور دیگر، باور به سرآب در بیابان
است. اما این را هم از نظر دور ندارید که
ستاره های اقبال مردم ایران بزودی در یک راستا قرار خواهند گرفت.
این در عمل یعنی منافع آمریکا، اسرائیل و مردم ایران بر هم منطبق شده است.
در نتیجه اگر هم از ترامپ عملی سربزند که نتیجه آن به نفع مردم شبزده
ایران باشد، این از بخت رو به تغییر ماست و نه دوستی ترامپ و یا هیچ کس
دیگری با ما. این چیزی است که ما نیز در دیپلماسی آینده ایران با جهان،
باید بیاموزیم. زیرا قانون اولویت که در سراسر جهان هستی ساری و جاریست این امر را مورد تأکید قرار می دهد.
۵- در انتها نباید فراموش کرد که ما باید کار خودمان را انجام دهیم. این بدان مفهوم است که ایرانیان ملی گرا، باید در این دوره بسیار حیاتی برای ایران و ایرانی، فعالیت های عملی خود را سه یا چهار برابر نمایند. زیرا درگیری ایرانیان در خارج از کشور، بیشتر با همان افراد و گروه هایی می باشد که اکثر مردم ایران آنها را پنجاه و هفتی می نامند. این افراد به هیچ پرینسیپ اخلاقی پایبند نیستند و این امر کار را بسیار دشوار می کند.
نتیجه آنکه: حمایت من از ترامپ، فقط در چهارچوب حمایت از حق واقع بود، نه بیشتر. اما از صمیم قلب برای آینده ایران، خواهان یک شخصیت ایرانی با اخلاقیات سفت و سخت وطن دوستانه و عمل گرایانه ترامپ هستم.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
پنج شنبه بیست و پنجم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | سیزدهم فوریه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود
.... بر طبق آنچه گفته شد، خلاصه سوال من این است که شما چگونه از اخبار ایران و جهان مطلع می شوید. زیرا چند روز پیش در شبکه X پژوهشکده از "بحران قانون اساسی"، که این روزها از طرف دمکرات های آمریکا زیاد می شنویم، به عنوان یک اصطلاح " گمراه کننده" نام برده اید. دیگر آنکه چند دقیقه پیش مطلع شدم که دعوتنامه شاهزاده برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ برای بار دوم باطل شد، گرچه شما هفته پیش در جواب به یک شخصی که در این مورد پرسیده بود نوشتید که این سخنرانی انجام خواهد شد. البته روز بعد از آن اظهار نظر شما همانطور هم شد و آنها دعوتنامه را مجددا تأیید نمودند.
با سپاس از محبت شما برای پاسخ به سوالات و با درود مجدد
پاسخ
با درود
برای من در حال حاضر اخبار مربوط به ایران و آمریکا مهم است، زیرا مطبوعات آلمان عمدتن در دست چپ ها می باشد و سرشار است از دیس اینفورمیشن. من اخبار فارسی را عمدتن از خبرگزاری یونیکا و برخی اوقات از کوچه می گیرم. هر دوی آنها خوب کار می کنند. خبرهای آمریکا را مستقیمن از Fox News می بینم، چندین پادکست های دیگر آمریکایی هم هستند که هر روز بولتن های خبری مربوط به آمریکا و اتفاقات مهم جهان را برایم ایمیل می کنند.
در مورد آنچه در شبکه X نوشته ام، جریان به این صورت است: از زمان تأسیس Doge (Department of Government Efficiency) بوسیله ایلان ماسک و پیشرفت های بسیار چشمگیر وی در یافتن هزاران فساد و سوء استفاده حیرت آور مالی که همه آنها برمی گردد به دوران بایدن و اوباما، دمکراتهای چپ گرا به سرگیجه و وحشتی بزرگ دچار شده اند. خب همه ما می دانیم که اصولن یکی از شگرد های چپ گرایان، ساختن اصطلاحات غیرعادی می باشد تا بدین وسیله، اذهان مردم را منحرف نمایند. این شعار در ۲۰۲۰ "دمکراسی آمریکا در خطر است" بود، حال آنکه این خود دمکراتها بودند که دمکراسی را تقریبن خفه کرده بودند. در این زمان نیز آنها می دانند که در دوران حکومتشان بر آمریکا و جهان، در اجرای مقاصد سودجویانه مادی، بارها قانون اساسی آمریکا را نادیده گرفته، زیر پا نهاده اند و حالا با ساختن یک اصطلاح دیگر، یعنی "بحران قانون اساسی" یا همان "constitutional crisis" قصد در فرافکنی دارند. من معتقدم Doge چه با همین نام و یا در قالبی دیگر، بزرگ تر و قوی تر خواهد شد و دست بسیاری از افراد، حتی برخی از سیاستمداران نام آشنای دمکرات یا حتی جمهوریخواه فاسد را رو خواهد نمود.
در مورد باطل شدن مجدد دعوتنامه آنطور که شما فرموده اید، من تا این ساعت هنوز چیزی نشنیده ام. در هر حال، در این دوره، یکی از بزرگترین جنگها در همه ادوار تاریخ، مابین بدیها و خوبی ها در جریان است. آنچه من و شما در ظاهر می بینیم تنها نوک کوه یخ می باشد. در این کارزار گاهی سیاهی پیش می رود و گاهی نور، تا زمان ضربه نهایی فرا رسد. این درگیری برای رسیدن به نظم نوین جهانی، امریست عادی و باید باشد، زیرا در غیر اینصورت ممکن است مشکل با یک جنگ بسیار فراگیر حل شود.
با این وصف، اگر هم گفته شما صحیح باشد و دعوتنامه مجددن باطل شده باشد، چندان مهم نیست، زیرا امکانات زیاد دیگری در راه هستند تا صدای مردم ایران بسیار رساتر به گوش جهانیان برسد. این امر تنها به عنوان یک اکو در سطح جهانی مهم است و به آن مفهوم نیست که: آنچه خودمان داریم ز بیگانه تمنا کنیم.
در این رابطه شما باید بدانید که از اروپایی ها، مخصوصن از آلمانها و بریتانیایی ها، برای مردم ایران آب چندانی گرم نخواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
پنج شنبه هجدهم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | ششم فوریه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود ...
... از خیانتی که کشور آلمان به ایرانی ها کرد و سخنرانی شاهزاده در کنفرانس امنیتی مونیخ را لغو نمود چنان عصبی هستم که می خواهم هر چه آلمانی می بینم........ کنم. چطور اینها با این وقاحت به ایرانیان سیلی می زنند و .....
با تشکر
پاسخ
این عمل ارتباطی با مردم آلمان ندارد و بیشتر مربوط می شود به پیروی از سیاست یکپارچه اتحادیه اروپا. در واقع اشکال در آنجاست. در هر حال جای نگرانی نیست. عصبانی نباشید و کاری هم به کار آلمان ها نداشته باشید. این اشکال بزودی برطرف می شود و آنها خود را تصحیح خواهند نمود و سخنرانی انجام خواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
یکشنبه چهاردهم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | دوم فوریه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود و عرض ادب به شما
سپاس فراوان از زحمات شما، سایت و منبع اطلاعاتی که در دسترس ما قرار دادین؛ گنجینه بسیار ارزشمندی هست در تمامی زمینه ها برای ما کسانی که اطلاعات کمی داریم.
مدتی هست که سوالی ذهن من رو درگیر کرده است. در بخش سوالات و پیشنهادات امکان تایپ کردن متن نبود، به همین دلیل در ایمیل آن را مطرح کردم. اینکه گفته میشه پاکسازی چاکرا ها مهم هست، غبار و آلودگی کالبد های ما رو کاهش میده و هر چاکرا نقش مهمی رو ایفا می کنه، چقدر صحت دارد؟
برای مثال گفته میشه چاکرای ۷ به معنویات و مواردی دیگر مربوط هست و پاکسازی چاکرا مفید هست...( البته باز کردن آنها به هیچ وجه).
با احترام و تشکر فراوان
پاسخ
با درود، دوست عزیزم
ببینید
ریشی های کهن هندوستان که روشن بینان واقعی معنوی بودند، مطالبی را در
مورد بدن فیزیکی انسان و مراکز تقسیم انرژی آن کشف کرده بودند. من خود
چندین کتاب در این مورد دارم، اما با آنالیز دقیق و عمیق آنها، متأسفانه به
این نتیجه رسیدم که آنچه در حال حاضر در این مورد به چاپ رسیده است را می
توان در بهترین حالت در زمره
مطبوعات زرد
دسته
بندی نمود. زیرا آن ریشی ها دیگر وجود ندارند و آن حقیقت اولیه در طول
زمان از بین رفته و دیگر در دسترس نیست. خود هندوها روز به روز اعتقادشان
به این مطالب کم و کم تر می شود، زیرا با انجام ریتوال های توصیه شده، به
هدف تعیین شده نمی رسند. از چهار کتاب ودا، یکی از آنها به نام آثاروا ودا از اول تا آخر در مورد چنین مطالبی می باشد.
فقط در مورد باز شدن چاکرا ها به ویژه همان چاکرای هفتم که فرمودید بطور خلاصه بگویم که هر تغییر غیر طبیعی از این نوع، ممکن است چشم شما را بطور ناقص به ابعاد دیگر فضا-زمان باز کند و شما چیزهایی را ببینید که نه تنها قادر به درک آن نمی باشید بلکه ممکن است آن موجودات و پدیده ها، وضعیت روحی و روانی شما را طوری به بیراهه بکشانند که بازگشت از آن، بدون کمک از مبدأ، غیرممکن باشد.
در این رابطه برای شما بطور خیلی خلاصه یک داستان را تعریف می کنم که چندین سال پیش برای یکی از آشنایان من در همین آلمان اتفاق افتاد. این شخص که انسانی نیک نفس اما بسیار ساده بود، دائمن به دنبال همین مسائل چاکراها و باز کردن آنها و چیزهایی مانند آن بود. ... بعد از ماه ها که مشغول این مسائل بود روزی نزد من آمد و به من گفت که هر روز فرشته ها!!! می آیند و مرا سوار گل و گیاهانی چنین و چنان می کنند و بطرف خورشید می برند و در فضا گردش می دهند و مسائلی از این قبل. اما وقتی به او توصیه کردم سریعن دست از این نوع ریاضت ها و این کارها بردارد، بسیار خشمگین شد و با یک نگاه عاقل اندر سفیه مرا ترک کرد.
مدتی بعد، یکی از دوستان مشترک مرا خبر کرد تا به منزل او بروم تا چیزی را به من نشان بدهد. درآن منزل، شخص مورد بحث در یک حالت بسیار غیر عادی نشسته بود و چیزهایی را به زبان عربی نامفهوم می گفت. از حالات او کاملن مشخص بود که چه اتفاقی افتاده است. .... چند روز بعد همان دوست مشترک به من اطلاع داد که این شخص رگ های خود را زده و خودکشی کرده است. ... در انتهای این تراژدی، او از یک مرکز نگهداری از بیماران روانی سر درآورد در حالی که هر دو چشمش تقریبن بینایی خود را از دست داده بودند، زیرا آن فرشته های خیالی از او خواسته بودند که به خورشید نگاه کند!!!
باید توجه داشت، همه آنهایی که به دنبال جن گیری، جادوگری، احضار روح و چنین داستانهایی می روند، خود را در معرض چنین خطرهایی قرار می دهند.
در دین اسلام هم به همین گونه است. دعاها و ریتوال های بسیاری که اکثر آنها ساخته و پرداخته افراد سود جو و بی سواد مذهبی هستند وجود دارند که برای پول دار شدن، بچه دار شدن ، بدست آوردن شغل و غیره توصیه شده اند، اما به اقرار بسیاری از افراد، نتیجه ای از آنها حاصل نیامده است.
عزیزم، چون شما در این مورد سوال فرموده اید، مجبور هستم ضمن آنکه هرگز و هرگز قصد تبلیغات برای استاد الهی را ندارم، به شما بگویم، آموزه های استاد، شامل همه آنچیزی می شود که ما در مورد بدن انسان، روان و روح باید بدانیم. این بدان مفهوم است که با مطالعه و درک مطالب ایشان و عمل به آنها، به مرور و بطور طبیعی، هم جسم، روان و روح شما از کد های منفی پاکسازی خواهند شد و هم پروسه سیرکمال روحی، سرعت بیشتری خواهد یافت. درست در همین راستا، پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان به خواست خود استاد الهی ایجاد شده است و هدف آن دسته بندی، مدلل نمودن و علمی سازی آن آموزه های بی نظیر و منحصربفرد است.
در همین رابطه، استاد نحوه معالجه بسیاری از بیماری های غیرقابل علاج روحی و حتی جسمی مانند سرطان، منگولیسم، کَری و مانند آن، و همینطور برخی از مطالب مجهول فیزیکی را کشف نموده اند که در زمان مناسب به اشخاصی از دانشجویان خودشان که هم اکنون در مراکز آموزشی آکادمیک مشغول تحصیل پزشکی و یا دیگر رشته های علمی هستند، انتقال دهند. برخی از این افراد ممکن است اهل کشورهای دیگر باشند، ولی در حال دانشجویان ایشان هستند. البته آنها در آن زمان، احتمالن تصور خواهند کرد که این کشفیات، نتیجه زحمات خود آنهاست، حال آنکه هم اکنون همانطور که گفته شد بسیاری از این مجهولات بوسیله ایشان کشف و ثبت شده اند. چیزی که من می دانم این است که این کشفیات از چنان اهمیتی برخوردار می باشند که در نقاط خاصی از فضا با کدبندی های ویژه مخفی شده اند.
پاکسازی چاکراها، بر اساس آنچه من از آموزش های استاد آموخته ام، با کمی ورزش صبحگاهی، استفاده از موسیقی دلخواه، پیاده روی روزانه، تغذیه طبیعی و به اندازه، خارج کردن مطالب و افکار منفی از ذهن و آمادگی برای انجام وظائف روزانه، رفتار متعادل و دوستانه، اما هوشمندانه با مردم و دیگر توصیه های ایشان، به بهترین شکل ممکن به انجام خواهد رسید.
در هر حال، منظور از آنچه گفته شد آن است که : چون صد آمد، نود هم پیش ماست.
واضح و بدیهی می باشد که شما و هر کس دیگر، آزاد هستید به هرچه می خواهید اعتقاد داشته باشید و هر طور مایلید رفتار کنید.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
...................................................................................................
چهارشنبه سوم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | بیست و دوم ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
درود، عرض ادب و احترام
بنده تغییر جنسیت زن به مرد داشته ام و با توجه به اشاره نمودن استاد الهی در کتابهای برهان الحق و معرفت الروح به این موضوع که ارواح مخنث احتمال انجام تغییر جنسیت رو دارند نظر شما را در مورد اختلال هویت جنسی و همچنین در رابطه با سخنان استاد الهی در این راستا میخواهم بدانم؟
همچنین بنده به شدت با فرهنگ ووکیسم و افراط مخالفم و عقیده دارم نظر نهایی رو اکثریت میدن نه اقلیت اما باید برای اقلیت حقوق در چارچوب منطق عاقل پسند قائل شد نظر شما چیست؟.
در
انتها بابت تمامی مقالات غنی شما که کمک میکند تا حدی گوشه کنار تاریک و
بسیاری از ابهامات درکی شخص بنده رفع شود تشکر و قدردانی میکنم.
با سپاس
پاسخ
با درود به شما دوست عزیزم
در مورد سوال شما باید بطور کلی عرض کنم که با آنچه فرمودید موافق هستم، بدین شرح:
۱- تغییر جنسیت دادن در بعد فیزیکی به هیچ وجه رخداد بد یا منفی نیست، زیرا کاراکترهای شخصیتی برخی افراد در نزدیکی مرز مابین هر دو جنس قرار دارد و با کمی دخالت دیگر فکت های محیطی به یکی از آن دو تبدیل می شود، حال آنکه تمایل به جنس مخالف بودن همواره آنجاست، در غیر اینصورت، شخص میلی به تغییر جنسیت نمی داشت.
چیزی که شما و دیگران باید بدانید آن است که این امر مربوط می شود به روح بشری که اعجاز تکامل میدانهای مغناطیسی جمادی، گیاهی و حیوانی می باشد و ارتباطی به روح ملکوتی، یعنی آن هسته خودیت واقعی شما ندارد. به کوتاه کلام، تغییر جنسیت در بدن فیزیکی هیچ گونه عارضه ای در بعد معنوی بر روی خودیت واقعی شما نمی گذارد و نه چیزی به آن می افزاید و نه چیزی از ارزش آن می کاهد.
۲- شما باید بدانید که مخنث محسوب نمی شوید زیرا مخنث به مفهوم خنثی بودن از نظر کاراکترهای جنسیتی می باشد، حال آنکه شما با آنکه از نظر فیزیکی مونث بوده اید، دارای تمایلات مذکر هستید. این بدان مفهوم است که در زندگی بعدی نیز در قالب مرد بدنیا خواهید آمد. مخنث ها نیز در زندگی بعد بنا بر درصد کاراکترهای مذکر یا مونث، در قالب زن یا مرد بدنیا خواهند آمد. با این حساب شما و افرادی مانند شما به اختلال هویت جنسی دچار نیستید. فقط از نظر روانی ممکن است خودتان بر اثر ناآشنایی و یا غیرعادی محسوب شدن این امر در جامعه و یا برخی اوقات عکس العمل های برخی افراد کوچک فکر و بی ظرفیت تا حدودی از این مسئله ناراحت باشید. راه حل رهایی از آن، این است که بدانید و عمیقن باور داشته باشید:
" انسان بودن، کوچکترین ارتباطی با جنسیت بدن فیزیکی ندارد. تنها رفتار، افکار و نیات یک فرد است که درجه انسانیت او را تعیین می کند. در هر حال در جهان کمالی ها، مطلقن جنسیت مفهومی ندارد"
۳- در مورد آنچه گفته شد، در کتاب «زیست شناسی بعد دوم» که به شش زبان نوشته ام، بخشی نیز به همین مقوله اختصاص داده شده است، ولی هنوز آن را انتشار نداده ام. با این حال، مطلبی را که مطرح نموده اید مرا به وجد آورد تا شاید بزودی آن مطلب علمی را حداقل به فارسی، انگلیسی و آلمانی انتشار دهم.
۴- در مورد ووکیسم فرمودید. باید بگوییم دلیل مخالفت من با این جنگاَفزار تازه ای که چپ های تندرو بوجود آورده اند و در دوران سلطه دمکراتها در آمریکا به اوج تبلیغاتی خود رسید، آن است که این امر می رفت تا بیش از هرچیز شالوده روابط طبیعی و اجتماعی را در آن کشور ازهم بپاشد. در دوره بایدن، سخنگوی کاخ سفید، یعنی خانم کرین ژان پیر بطور واضح می گفت:
" من از هر کس دیگری برای این شغل، سخنگوی کاخ سفید بودن، مناسبتر هستم، زیرا سیاهپوست و همجنس گرا(لزبین) هستم."
این بدان معناست که او دو مسئله فردی و شخصی را مزیتی برای کسب آن کار مهم می دانست، حال آنکه ایشان کوچکترین تخصصی در آنچه بر عهده اش گذاشته بودند نداشت.
ووکیسم بوسیله چپ گرایان تندرو و با سرپوش دروغین عدالت اجتماعی آغاز بکار کرد و به مرور، مفهوم حقیقی لیبرالیسم و فمینیسم را هم تغییر داد. در زمانی دورتر، این مقوله در اتحاد جماهیر شوروی نیز مطرح بود، اما مجال رشد نیافت و به همین دلیل دستگاه تبلیغات مارکسیستی روسی و بعدها چینی، از آزادی بیان در آمریکا سود جسته، آن را وارد دانشگاه ها و تا حدودی بدنه اجتماع نمودند و جنبش های خطرناکی چون Black Lives Matter (BLM) و Antifa و Stay woke را براه انداختند . گرچه این آخری در ظاهر و در قالب یک شعار، به مفهوم مراقبت از بیداری برای احقاق حقوق، از طرف سیاهپوستان بکار می رفت، اما ابزاری بود در دست چین و روسیه برای تخریب بافت دمکراتیک اجتماعی غرب.
در این مورد مایل نیستم بیشتر از این توضیح دهم زیرا از حوصله من، شما و خوانندگان این سطور خارج است. ممکن است بعدها یک مقاله کامل در این مورد بنویسم.
در این مورد فقط کافیست بدانید، اینها همه برای آن است که چپ ها و به زبانی واضح تر، روسیه و چین در صدد تخریب دمکراسی غربی می باشند که بالاترین جلوه آن در حال حاضر در آمریکاست. این دو کشور سعی دارند ملی گرایی که یک امر طبیعی می باشد را به فاشیسم نسبت دهند. مقایسه ای که از اصل و ریشه نادرست و غیر علمی می باشد.
در همین رابطه، این ادعای دونالد ترامپ که حداقل دو بار در دو سخنرانی مختلف عنوان داشت، مبنی بر این که خدا او را از مرگ بر اثر ترور نجات داد تا بوسیله او آمریکا نجات داده شود، ادعایی کاملن صحیح می باشد و من مطمئن هستم که اگرچه ممکن است ریشه ووکیسم و چپ گرایی در آمریکا کنده نشود، با این حال این مقوله شیطانی بسیار ضعیف خواهد شد.
۵- در مورد حقوق اقلیت، کاملن حق با شماست. برتری اکثریت بر اقلیت تنها در یک رای گیری عادلانه بدون تقلب و دستکاری مشخص می شود آنهم در فضای یک دمکراسی واقعی. بدیهی است که در چنین فضایی، اقلیت حذف نمی شود و حق و حقوق آن در نظر گرفته خواهد شد. حال آنکه تغییر جنسیت دادن، حق طبیعی هر انسان است که باید از طرف جامعه و بدنه اجتماعی و البته از طرف حکومت، از هر نوع که باشد، به رسمیت شناخته شود و مورد خدشه واقع نشود.
۶- عزیزم سرت را بالا بگیر و اجازه نده، برخی افراد بی مایه و سطحی نگر، شما را تحت تاثیر منفی قرار دهند. بدان که چه خداباور باشی و چه آتئیست، در هر حال آن خدای حقیقی و نه خدای ساخته و پرداخته اذهان ضعیف و خشن و بی مایه، شما را مانند دیگران دوست دارد و برایت احترام قائل است.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
شنبه ۲۹ دی ماه ۲۵۸۳ باستانی | ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با عرض درود
مدتی است به نظر می آید که تعدادی به ظاهرملی گرا به تندروی مشکوک روی آورده و دیگران را که از القاب پر طمطراق پادشاهی مانند اعلیحضرت یا علیاحضرت و غیره استفاده نمی کنند مورد حمله قرار می دهند و به آنها حکم می کنند که باید برای خانواده محترم پهلوی از این القاب استفاده کرد. من خودم یکی از این افراد هستم که گرچه علاقه قلبی زیادی به این خانواده، برای تاریخچه خدماتشان به ایران، دارم اما از انتخاب این القاب در مورد آنها اجتناب می ورزم. برای مثال چند نفر از این افراد تندرو اما بی نام و نشان که برخی از ملی گرایان متعادل آنها را شاه الهی می نامند به من حمله می کنند که چرا می گویی شهبانو، باید بگویی علیاحضرت شهبانو.
چون شما ملی گرا هستید می خواستم نظرتان را در مورد این نوع تندروی ها بدانم و ضمنا .....
با سپاس
پاسخ
با درود
قبل از هرچیزی باید بیاد داشت که اگر ایران، تحت اشغال بماند، هیچ نوعی از حکومت ملی نیز محلی از اعراب ندارد.
ببینید خشکه گرایی و تندروی آفت حقیقت است. این همان دامی است که سران حکومت کنونی ایران بدان گرفتار آمده و باعث تخریب مقامی که در نظام شاهنشاهی گذشته نزد اکثر مردم داشتند شد. این امر تا جایی پیش رفت که آتش آن حتی دامن دین و مذهبشان را هم گرفت و بر باد داد. من بخوبی بیاد دارم در زمان شاه فقید، حتی مشروب فروشی ها که صاحبانشان از ادیان دیگر بودند، بدون آنکه دولت و یا کسی به آنها تحکم کند، روز اول عزاداری برای امام اول شیعیان و روز تاسوعا و عاشورا کافه های خود را می بستند. حتی یکی از دوستان که در مورد زنان روسپی در گذشته و حال تحقیق می کرد می گفت که حتی این بانوان نیز در آن دوره در خانه های خود را به حرمتی که برای چنین روزهایی قائل بودند، می بستند. اما این دوره احترام به المنت های مذهبی کاملن اجباری شده است و انجام ندادن و مخالفت با این مراسم، خطر دستگیری و حتی مرگ در پی دارد. ضمن آنکه انجام این مراسم مانند دوران قبل از ۵۷ نه از روی اعتقاد، بلکه به طمع پول های بسیار زیادی که حکومت در اختیار این نیروها قرار می دهد می باشد.
همه آنچه گفته شد نتیجه آزادی در دین در زمان شاه پهلوی در مقابل تندروی شدید مذهبی در حکومت کنونی است.
در ارتباط با نکته شما آنکه، مسئله مهم آن است که اکثر و یا همه چنین افرادی که در مدیا به رواج این دگماهای سیاه یعنی خشکه گرایی مبادرت می ورزند و انجام آن را به دیگران تحکم می کنند، وابسته به سپاه سایبری حکومت ساکن در ایران هستند. و البته هدفشان نیز ایجاد نفرت از این خانواده و در ادامه چند دستگی مابین ملی گرایان است. در این رابطه چپ های تند رو، عوامل سرخ و سیاه و برخی از اصلاح طلبان نیز بنزین بر روی آتش این تنور می ریزند.
در این راستا من اطمینان دارم ملی گرایان نخبه و ریشه دار که از پختگی ناشی از تحقیق ، پژوهش و مطالعه مستمر برخوردار هستند هرگز به چنین دام هایی که به گفته شما شاه الهی های سایبری پهن می کنند نخواهند افتاد.
" ضمنن باید دانست، گرچه استفاده از آن القاب رسمی در صورتی که به دیگران تحمیل نشوند از دید من ایرادی ندارد. اما مشکل می تواند از جایی آغاز شود که لزوم استفاده از این القاب رسمی سلطنتی، به دیگران تحمیل شود. زیرا در آن صورت با یک تندروی بیمارگونه طرف هستیم که به حقیقت ضربه خواهد زد. "
در انتها مایلم توجه دوستان ملی گرای نخبه عزیزم را به یکی از مطالب قسمت سوم سلسله مقالات «مانیفست پاتریوتیسم متعادل ایرانی» تحت عنوان « افراط و تندروی، عامل تخریب هر ایده و عقیده- میدان فعالیت بیماری جذام در دو سطح» جلب کنم.
در بخشی از آن مطلب آمده است:
"... نتیجه تندروی هایی از این دست، بسیار شوم و مخرب خواهد بود. اولین ضرر آن این است که افراد مستعدی را که راغب به پیوستن به ملی گرایان می باشند عقب می راند و در مرحله حاد، آنها نیز جذب یکدیگر شده، یک جبهه واحد بر علیه ملی گرایان ایجاد خواهند نمود. در این میان، وزارت اطلاعات که بسیار حرفه ای عمل می کند بدون آنکه در این ارتباط هزینه چندانی صرف کند، وارد عمل شده، تندترین اشخاص را به صورت زیر بازی می دهد. ...."
مطالعه کامل این مطلب در لینک زیر توصیه می شود. کلیک کنید
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش