۲۰ دی ۱۴۰۲

پاسخ به سوالات: سال ۲۰۲۴- سری اول



2024


24.09.2024

  رسوم مهرماه ۲۵۸۳ باستانی


یک سوال در مورد اجباری و یا اختیاری بودن حجاب

با عرض سلام و ادب، امیدوارم حالتون خوب باشه 

شبهه ای در زمینه مقاله حجاب اجباری در ذهنم ایجاد شد که می خواهم عرض کنم

آیا قطعا و یقینا عبارت 《 این کار برای آنان بهتر است 》یا 《 این کار برای آنان پاکیزه تر است 》به معنای اختیار است ؟

زیرا توصیف با صفت تفضیلی گاهی در مواردی به کار می رود که وصف مثبت در طرف مقابل به هیچ وجه وجود ندارد . مثلا می گوییم یک ساعت تلاش برای ترک گناه بهتر از دوزخ است که مفهومش این نیست که دوزخ هم خوب است اما تلاش بهتر از آن خوب است . یا مثلا دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است که صفت بهتر در اینجا به این معنی نیست که هرگز نرسیدن هم خوب است ؛ یا می گوییم انسان خودش را بیهوده به دردسر نیفکند بهتر است که مقصود این نیست که انسان بیهوده خود را به دردسر بیندازد اشکالی ندارد . بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید . مشابه چنین تفسیری را در آیات دیگر صریحا داریم . مثلا آیه ۵ سوره احزاب که درباره پسرخوانده ها می فرماید : ادعوهم لابائهم هو *اقسط* عند الله فَإِنْ لَمْ‌تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوالِيْكُم» . ( پسرخوانده هایتان را با نام پدر واقعیشان بخوانید [نه به نام پدرخوانده ] این کار نزد خدا *عادلانه تر* است و *اگر پدران واقعیشان را نمی شناسید* اشکالی ندارد با نام پدرخوانده صدا بزنید چون برادران دینی و دوستان شما هستند. ملاحظه می فرمایید که با وجود اینکه از صفت تفضیلی استفاده شده است اما مشخص است که جز در مواردی که نام پدر واقعی معلوم نیست با نام پدرخوانده نامیدن پسرخوانده ها حرام است . یا مثلا آیه ۹ سوره اسراء ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ( این قرآن به راهی هدایت می کند که استوارترین است ) که مقصود این نیست که سایر راه های متعارض با قرآن که آنها هم درجه ای از استواری دارند را هم اشکال ندارد انتخاب کنید . یا مثال بسیار روشن آیه ۱۳ سوره حج که می فرماید : یدعو لمن ضره اقرب من نفعه ( مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است ) که اینجا هم مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد

با تشکر

 

پاسخ به سوال


با سلام و درود متقابل

در پاسخ به مطلب شما، در قسمت اول سعی می کنم شبهه شما را تحلیل کنم و در قسمت دوم مسئله حجاب را با یک دید بازتر و فراتر از محدوده فقه اسلامی مورد بررسی قرار خواهم داد.

 

تحلیل مختصر شبهه:

بله، از دید من  قطعن عبارت  " این کار برای آنان بهتر است " به معنای اختیاری بودن موضوع مورد بحث، یعنی حجاب است.

مقدمتن با عرض معذرت باید خدمتتان بگویم که به عقیده من، برخی از مثالهایی که آورده اید، یا اساسن ارتباط موضوعی ندارند و یا دارای مفهومی غیر از آنچه جنابعالی استنباط و متعاقبن استنتاج نموده اید می باشند.


دو مورد از آنچه گفته شد:

در مثال اول شما، اگر گفته می شد " یک ساعت تلاش برای ترک گناه برای شما بهتر است" آنگاه می توانستید آنرا به موضوع مورد بحث ارتباط دهید. اما جمله ای که آورده اید، عدم انجام یک کار را شرط لازم برای عدم قرار گرفتن در یک موقعیت سخت قرار می دهد. کل این پروسه، امریست بدون قید و غیر مشروط. زیرا گفته شده است که اگر می خواهی به آن تنگنا دچار نشوی لازم است یک ساعت تلاش کنی که گناه نکنی. در اینجا " بهتر است " در واقع حالت یک اخطار و هشدار را می دهد.  با این حال:

۱-    همین مسئله را نیز نمی توان به عنوان یک قید بی چون و چرا دانست که عدم انجام آن، محکوم به حکم قاضی باشد. یعنی همین امر نیز اجباری نیست و مفهوم دیگر آن این است که: " اگر می خواهی به آن دردسر دچار شوی، پس گناه بکن ".     با این وصف در اینجا نیز فقط با یک هشدار روبرو هستیم و نه اجبار.

۲-    از آن گذشته، اگر بخواهیم به مباحث پیچیده فلسفی-الهیاتی وارد شویم قطعن قابل اثبات است که از قسمت اول آن جمله: " یک ساعت تلاش برای ترک گناه " نتیجه مورد نظر گوینده آن "بهتر از دوزخ است" ببار نمی آید مگر آنکه قسمت اول به تواتر افتد و دائمن بدون وقفه تکرار شود. زیرا تنها یک ساعت تلاش برای آن عمل، یقینن کسی را از درافتادن به آن ورطه نجات نخواهد داد. چون ممکن است در ساعت و یا روز بعد گناهی از او سربزند و او نتواند در مقابل انجام آن فعل تلاش کند.


در آخرین مثال شما آمده است:

"مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است" و بعد نتیجه گرفته اید که: " مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد."

متاسفانه باید عرض کنم که من از این جمله، استنباطی کاملن متناقض از فرمایش شما دریافت می کنم. زیرا:

در اینجا با یک حساب احتمالات و ریاضی درصدی روبرو هستیم به این مفهوم که :


۱-    در صورتیکه کلمه " نزدیک تر" را همانی که هست در نظر بگیریم، در این حالت منظور آن است که: " مشرک کسی است که احتمال زیان رساندنش بیشتر از آن است که نفع برساند."

۲-    اگر کلمه " نزدیک تر" را به " بیشتر" ترجمه کنیم، معنی جمله آن خواهد شد که : " مشرک کسی است که درصد زیان رساندنش از آن که نفع برساند بالاتر است." یعنی اگر برای مثال ۸۰ درصد امکان ضرر زدن باشد، با این حال هنوز ۲۰ درصد ممکن است سود برساند. علاوه بر آن، این نظریه فقط در بعد اعتقادی می تواند کاربرد داشته باشد و در امور اجتماعی می تواند بی تاثیر باشد.


در واقع هر دو مورد فوق یک امر طبیعی می باشند، زیرا گذشته از منبع اصلی خلقت، هیچ امری در جهان هستی، مطلق نیست. پس یک مشرک هم نمی تواند مطلقن زیان رسان باشد. همانطور که یک مومن نمی تواند مطلقن نافع باشد.

اگر نیک نظر کنیم و بصورت علمی و آماری و بدون حب و بغض به جریان نگاه کنیم، شاید بتوان گفت ضرر یک مشرک به مراتب از یک مومن دگم و افراطی بسیار کمتر است. زیرا شخص اول یک مشکل اعتقادی دارد، اما شخص دوم دچار یک مشکل تفهیمی خطرناک می باشد که ممکن است او را به یک حجاب بان خشن تبدیل کند که با اعمال خود، که آن را اجرای حکم خدا می داند!، هم به دیگران و هم به خودش آسیب برساند.

 

بررسی معضل از دیدگاهی دیگر:

ببینید، بطور کلی هر یک از موجودات که از عدم پا به عرصه وجود می گذارد دارای حقوق ویژه خود می باشد. این امر از یک تک سلولی تا یک موجود بسیار کوچک تر از پشه که فقط چند ساعت عمر می کند شروع می شود و تا به نوع انسان که پیچیده ترین نوع خلقت در زمین است بسط می یابد. در مورد انسان، اصل مهم آن است که او دارای اختیار است، چیزی که دیگر موجودات از آن بی بهره می باشند. اختیار به مفهوم آن است که او هر طور مایل است می تواند زندگی کند. از طرف دیگر آن منبع اصلی خلقت قوانین ویژه ای را تعیین نموده است. به این سیستم قضایی کائناتی، سیستم کارما می گوییم، البته با تعریف ما در پژوهشکده، زیرا نه هندو و نه بودیسم قادر به تشریح علمی این سیستم نبوده است.

 به عبارت ساده تر یک انسان آزاد است که هر عملی را انجام دهد و سیستم کارما هم آزاد است در مقابل آن واکنش نشان دهد. این سازوکار باعث رشد روحی می شود.

و اما از دیدگاه امورات گروهی و خارج از محدوده خصوصی، هر انسان لازم است قوانین اجتماعی را رعایت کند. قوانینی که از یک طرف حقوق اولیه او، مانند حق انتخاب پوشش از جمله گذاشتن حجاب و یا عدم انجام آن را تضمین کند، و از طرف دیگر او را از اعمالی که به دیگران آسیب برساند برحذر دارد. اگر قوانین تعیین شده غیر از این باشند، به تدریج، اعتراضات برای تصحیح قوانین شکل می گیرد و سرانجام به یک خرد جمعی برای سرنگونی آن نظام سیاسی می انجامد.

همه آنچه گفته شد به این معناست که شما می توانید موافق یا مخالف حجاب باشید، اما تحت هیچ شراطی نمی توانید آن را به دیگران تحمیل کنید. این خلاف قوانین اصیل و ازلی خلقت است. اینکه چه کسی با چه اعمالی به بهشت یا جهنم می رود ، هیچ ارتباطی به من، شما و هیچ کس دیگری ندارد. ضمنن تعیین برتری یا پستی انسانها از روی ظاهر آنها قابل ارزیابی نیست و اصولن کار من و شما نیست.

در این راستا باید دانست: همه آنچه سردمداران اولیه ادیان گفته اند برای آن است که هر شخص آن توصیه ها را در مورد خودش بکار ببندد نه آنکه آنها را به دیگران تحمیل کند. در این ارتباط اتفاقی که افتاد آن است که در تاریخ از نقطه ای به بعد، حس برتری جویی بجایی رسید که مدعیان موخرتر ادیان، مخصوصن مسلمانان و مسیحیان چندین قرن یکدیگر را نابود ساختند که به جنگهای صلیبی شهرت یافت و در مقاطعی نیز مذاهب آن ادیان، مابین خود به جنگ و خونریزی پرداختند. همه این مصائب برای ارضاء شهوت سلطه جویی بر دیگران بوده و هست.


اجازه بدهید در همین رابطه یک جریان جالب را برای شما تعریف کنم:

چندین سال پیش در یک مقاله روان شناسی به زبان آلمانی و یا انگلیسی خواندم که در یک کشورغربی دو جوان مقداری ماری جوانا تهیه می کنند و به خانه می روند و مشغول می شوند. پس از مدتی یکی از آن دو متوجه می شود که دوستش دیگر نمی خندد. به او نگاه می کند و می بیند که وی به پوستر بسیار بزرگی که در روی دیوار اتاق قرار گرفته و تصویر یک آبشار بزرگ بر روی آن نقش بسته خیره شده است. از او چند بار می پرسد به چه چیز خیره شده ای، تا سرانجام او به کندی پاسخ می دهد "من از بالای رود به درون آبشار شیرجه زدم و چند سال است که نه به پایین به درون رودخانه می افتم و نه امکان بالا رفتن وجود دارد. " دوست وی که راوی این جریان بوده است در ادامه می گوید در همین گیرودار من هم به خواب رفتم و باقی توضیحات او را نشنیدم. صبح روز بعد راوی داستان، دوستش را مرده در کنار خود می یابد، به اورژانس خبر می دهد، او را به بیمارستان می رسانند و در انتها، پزشک، علت مرگ او را خفگی اعلام می کند!


می دانید دوست من، استنتاج شما از مطلب مورد بحث، بدان گونه که ارائه فرموده اید: " بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید." برای من تداعی همان داستان فوق است. زیرا در یک جمع بسته قرار گرفتن و با همفکران، دائمن در مورد اصول فقهی صحبت کردن و شاخ و برگ دادن به آن مباحث به نیت اثبات حقانیت آن مسائل، روزی به یک دگمای مذهبی، و هرآنچه برخلاف آن دگما باشد، به یک نشئگی ستیزه گر در روان آن افراد تبدیل می شود. مانند این نتیجه گیری شما از آن آیه که در آن، استنباط بر جای ترجمه قرار گرفته است. این دگما از نظر روانشناسی قابل مقایسه با همان پوستر روی دیوار است و اثرات روانی مقابله گر آن نیز همانند نشئگی آن ماده مخدر(ماری جوانا).

نتیجه آن خواهد بود که روزی فرد مبتلا به آن، در توهمات ساخته و پرداخته ذهنی خود، که هیچ مطابقتی با واقعیت ندارد غرق خواهد شد. باید توجه داشت در اینجا غرق شدن به مفهوم حمله به دگراندیشان و آسیب رساندن به حقوق آنان است که مجموعه ای از عکس العمل ها را ایجاد می کند که دیر یا زود عملیاتی خواهند شد.

البته نمی شود افراد عاقلی مانند شما را در این ردیف قرار داد.


این مطلب سَری بسیار دراز دارد و می توان در مورد آن تا ابدیت به بحث پرداخت. مگر آنکه قانون رعایت حقوق دیگران را بیاموزیم و عمل کنیم. اما اینکار مستلزم انقلاب در تفکر است که باعث محو شدن دگماهای سیاه از نوع یاد شده می شود.

در انتها باید بگویم که از مطالب ارائه شده شما، تصور می کنم که حوزوی باشید. به عقیده من، این دوستان به دو گروه عمده تقسیم می شوند. گروه اول آنهایی هستند که مرغشان فقط یک پا دارد و همه پیش فرض های آنها بر همان اساس طرح ریزی شده است و گروه دوم از اشخاصی تشکیل می شود که به مسائل اجتماعی و حتی فقهی با دیدی نسبتن بازتر می نگرند. امیدوارم جنابعالی از گروه اول نباشید، زیرا در آن صورت باید گفت: " پای چوبین سخت بی تمکین بود." و با این وصف " پس سخن کوتاه باید والسلام"


در انتها لازم می دانم به عنوان حسن ختام به یک گفتار از استاد الهی اشاره کنم:


" تمام دائر مدار دنیا و زندگی روی این یک چیز است و آن حق دیگران را محترم شمردن است. "


حق انتخاب پوشش از ابتدایی ترین حقوق انسانهاست. این ما هستیم که باید چشمان خود را تربیت و شهوت خود را مهار کنیم.

با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده

فرامرز تابش


 17.09.2024

 ر۲۷  شهریور ۲۵۸۳ باستانی 

 


ترجمه سوالات یک خانم آلمانی، از سایت آلمانی پژوهشکده و پاسخ به آنها

 

این سوال از یک دانشجوی زیمستر آخر رشته علوم سیاسی در برلین مطرح شده است که به مسائل سیاسی مربوط به ایران علاقه زیادی دارد و بنابر ادعای این خانم، ایشان کمی هم زبان فارسی می داند، ولی عمدتن مطالب سایت آلمانی پژوهشکده را به طور سیستماتیک مطالعه می کند.

مطالبی که ایشان عنوان داشته اند در حدود یک کتابچه است و بازتاب کامل آن در اینجا از حوصله خوانندگان خارج خواهد بود. از اینرو از آن متن طولانی، فقط سوالات ایشان استخراج و عنوان شده است.


روز بخیر آقای تابش و .... سوالات خود را بصورت زیر مطرح می کنم:

۱-   همانطور که می دانید دومین سالگرد کشته شدن مهسا امینی می باشد. من نه در سایت آلمانی و نه در سایت فارسی در بخش علوم سیاسی موضع شما را نیافتم. نظر شما در این مورد چیست؟

۲-   آیا قصد ندارید که در سایت آلمانی نیز یک بخش علوم سیاسی که مطالب سیاسی ایران و آلمان را پوشش دهد که در مطبوعات آلمانی کمتر به آن پرداخته می شود ایجاد کنید؟ من خوشحال می شوم که بتوانم در این رابطه کمک کنم.

۳-   شما در کل وضعیت سیاسی ایران و جهان را چگونه می بینید؟

۴-   من مردم ایران را بسیار شجاع ارزیابی می کنم. به ویژه زنان ایرانی را بطور چشمگیری پیشرو می دانم، زیرا با بسیاری از آنها در دانشکده و خارج از آن نیز در ارتباط هستم.

۵-   من با متافیزیک شما تا حدودی که انتشار داده اید آشنا هستم. می خواهم بدانم بر آن اساس سرنوشت این دختران و پسرانی که در جریانات اعتراضی ۱۴۰۱ در ایران چشم خود را از دست دادند و برخی از آنها هم اکنون در آلمان تحت معالجه هستند و یا کشته شدگان چیست؟ می دانید، متافیزیک رشته تحصیلی من نیست، اما به این موضوع علاقمند هستم.

۶-   به نظر شما به چه علت خیزش ۱۴۰۱ که به نام انقلاب مهسا معروف شد به سرنگونی حکومت کنونی منجر نشد؟

پیشاپیش از پاسخهای شما سپاسگزارم.

 

پاسخ به سوالات

پاسخ به سوال اول:

بله حق با شماست. دلیل آن این است که پلتفرم های فارسی زبان زیادی در این مورد گزارشات کاملی را منتشر نموده اند . حتی در برخی از کشورها مانند آمریکا و استرالیا تحریم هایی بر ضد افراد مرتبط با این فاجعه انسانی اعمال شده است. بنابر این من هرچه بگویم تکرار مکررات خواهد بود.

موضع من را خواسته بودید. ببینید، مهسا امینی نه یک جنگجو بود، نه جاسوس، نه انقلابی و نه برانداز. او یک دختر ساده کُرد ایرانی بود که می خواست رها از بندهای واپسگرایانه رایج در ایران کنونی زندگی کند. ویدیوها حاکی از آن است که او اهل موسیقی، رقص و هنر بود و فقط می خواست به فراخور سن و سالش زندگی کند. او به همراهی برادرش به تهران(پایتخت ایران) آمد تا با جوانان هم سن و سال کشور خودش در مرکز، یک ارتباط دوستانه داشته باشد، یک فنجان قهوه بنوشد و با آنها گفتگو کند. خب به نظر  می آید دست تقدیر برای او یک مقام قهرمانی ویژه را در نظر گرفته بود. طبق اسناد منتشر شده، حجاب بانها او را دستگیر کردند و طبق ادعای سازمان های حقوق بشری، بر سر او ضربه وارد کردند و به قتل رساندند. همین امر مانند جرقه ای، انبار باروت، یعنی خشم انباشته شده جوانان را منفجر کرد و باعث ایجاد خیزش ملی ۱۴۰۱ مردم در سراسر ایران شد که اثرات آن در نهایت باعث سرنگونی حکومت فعلی خواهد شد. باید توجه داشت، آنچه گفته شد یک علم است و نه پیشگویی.

این امر چنان جهان را تحت تآثیر قرار داد که در کنگره آمریکا جیم بنکس، نماینده جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا لایحه ای را به نام قانون مهسا به مجلس ارائه داد که با۴۱۰ رأی موافق در مقابل سه رأی مخالف تصویب شد و تا آنجا که من    می دانم، ریاست جمهوری آمریکا نیز آن را امضا نمود.

 

پاسخ به سوال دوم:

ببینید برای اینکار افراد ورزیده زیادی لازم است و کاری نیست که من و شما به تنهایی از عهده آن برآییم، آنهم در مدیای وسیع و حرفه ای آلمانی زبان. علاوه بر آن من تعداد افراد بسیار معدودی را در اختیار دارم که همه آنها به قول شما آلمانها "بطور افتخاری" با پژوهشکده همکاری می کنند. با این حال شاید در آینده شرایط لازم برای این منظور فراهم شود و در آن صورت تمایل زیادی به همکاری با شما خواهم داشت.

 

پاسخ به سوال سوم:

خب من این مسئله را در برخی مقالات خود به فارسی عنوان کرده ام. شاید لازم باشد برخی از آن قسمتها را به آلمانی نیز ترجمه کنم. بطور خلاصه می توانم بگویم:


۱-  وضعیت ایران و ایرانیان در این زمان با سرنوشت جهان گره خورده است. به عبارت دیگر آنچه امروزه بر ایران و ایرانی می رود فاجعه آمیز است. فساد اخلاقی و فحشا در حد غیر قابل تصوری بالا رفته است. دیو اعتیاد بیداد می کند و با سرعت زیاد قربانی می گیرد. فقر کیلومترها خط قرمز را درنوردیده و سالهاست آژیر خطر را به صدا درآورده است. منابع طبیعی ایران تخریب شده و بخشی از آن در مقابل سیاستهای نابخردانه و امتیازهای ناپایدار کوچک به بیگانه واگذار شده است و میلیونها اتباع بیگانه در کشوری با چنین وضعیت نابسامانی بطور غیرقانونی مستقر شده اند و مشکلات زیادی را ایجاد نموده اند.

با این حال اگر تاریخ حداقل دوهزار و پانصد ساله این کشور باستانی را مطالعه کنید درخواهید یافت که بارها و بارها این سرزمین تا مرحله سقوط کامل پیشرفته، اما همیشه یک کورش، داریوش.....، نادر، کریم خان و رضا شاهی پیدا شده و آن را از نو احیا نموده است. اما اینبار وضعیت متفاوت است، بدان معنا که سیاستهای حکومت فعلی ایران نه تنها ایران و خاورمیانه را رنج می دهد، بلکه امنیت جهان را نیز به خطر انداخته است. از اینرو این مسئله یک مشکل جهانی می باشد و چون از ایران شروع شده است، بدست خود ایرانیان نیز پایان می یابد. این را یقین بدانید، ایرانیان بار دیگر جهان را شگفت زده خواهند کرد و احترام از دست رفته خود را احیا خواهند نمود. این پتانسیل در این مردم وجود دارد. در این قسمت من شکی ندارم.، زیرا یک نیروی نامحسوس خاص از آنها پشتیبانی می کند و اثرات آن در آینده ای نزدیک نمایان خواهد شد.


۲-  گذشته از آنچه گفته شد، از یک طرف، قوانین جدیدی برای نظم نوین جهان آماده شده ، زیرا نظم کنونی پوسیده است و نیازهای این دوره جهان را پاسخگو نیست و از طرف دیگر، دوران ادیان نیز بسر آمده است. در نتیجه به نظر می آید جهان دچار هرج و مرج شده است. اما واقعیت آن است که ما در حال گذار از یک نظم قدیمی به یک نظم جدید در همین تمدن حاضر هستیم. فکر می کنم در همان سایت آلمانی برخی از قوانین این نظم نوین را مطالعه نموده باشید.

من معتقدم ایرانیان در کنار دیگر ملت های جهان، در استقرار و تحکیم این قوانین نقش بزرگی ایفا خواهند نمود.

 

پاسخ به سوال چهارم:

بله من با شما موافق هستم و چقدر هیجان انگیز است که شما به عنوان یک غیر ایرانی آن را عنوان نموده اید. زیرا ارزش آن دو چندان است تا من به عنوان یک ایرانی آن را بگویم.

ببینید این مسئله را من از بسیاری از دوستان فرانسوی و بخصوص آمریکایی نیز شنیده ام. مفهوم آن این است که بخش وسیعی از مردم جهان نیز به شجاعت حیرت آور جوانان ایرانی، چه دختر و چه پسر، پی برده اند. من این را از روی تحقیق می گویم و نه از روی احساسات ملی:

در طول تاریخ مدون جهان چنین شجاعت و بی باکی که از جوانان ایرانی سر می زند دیده نشده است. من می دانم که پارتیزان های آلمانی و یا فرانسوی چه شجاعت هایی را بر علیه نازی ها به اجرا در آوردند و همینطور از کوشش تحسین برانگیز سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم در تصرف نرماندی آگاهم، اما همه آنها مسلح بودند و این در حالی است که جوانان ایرانی بدون سلاح در مقابل نیروهای کاملن مسلح به انواع سلاحهای جنگی تا پای جان ایستادگی کردند. عده زیادی از آنها کشته شدند، عده ای را کور کردند که برخی از آنها در کشورهای غربی در حال معالجه هستند، و عده ای را مورد تجاوز جنسی قرار دادند. اسناد همه آنچه را گفتم  می توانید در سوشیال مدیا بیابید. در همان دوران خیزش ملی ۱۴۰۱ ، چندین زندان دچار آتش سوزی داخلی شد. در آینده معلوم خواهد شد که این آتش سوزی های همزمان، برای نابودی جوانان بازداشت شده بوده یا دلیل دیگری داشته است؟


در این ارتباط فراموش نکنید که این جوانان کشته شده و یا آسیب دیده، قهرمانان ملی ایران زمین هستند و هرگز فراموش نخواهند شد و هرچه زمان بگذرد، حماسه آنها تازه تر خواهد شد. داستانهای زیادی در مورد آنها نوشته خواهد شد و فیلمهای زیادی بر اساس داستان آنها ساخته خواهند شد.


در مورد زنان ایرانی هم کاملن با شما موافقم . بطور کلی می توان گفت:

گرچه تعداد کشته شدگان مردان بیشتر از زنان بوده است، اما رهبری خیزش، عمدتن در دست زنان بوده است. این امر می تواند دلیل اصلی دشمنی حکومت با زنان باشد که در قالب مبارزه با بی حجابی خودنمایی می کند.

 

پاسخ به سوال پنجم:

به سادگی می توانم بگویم: در آینده، پس از استقرار یک حکومت دمکراتیک در ایران که به مفهوم شروع التیام دادن به زخمها می باشد، در جایگاه های علمی، هنری و سیاسی، زنان مشارکت بسیار زیادی خواهند داشت. برای مثال در مجلس سنا، به تدریج بیش از پنجاه درصد سناتورها بانوان خواهند یود. این چیزی است که من به وضوح در ذهن خود آن را می بینم . زمانی که شما تصوری در ذهن دارید معنی آن این است که زمینه ظهور آن تصور وجود دارد. خب اینها همان زنانی خواهند بود که در طی این سال ها برای آزادی خود که یک حق طبیعی و خدشه ناپذیر است و در همه مالتی ورس ها جاری و ساریست، جان خود را از دست داده و یا آسیب دیده اند. سیستم عظیم کارما هیچ چیز، حتی سقوط به ظاهر ناچیز یک برگ بر روی زمین را نادیده نمی گیرد. همه چیز ثبت است.

در حال حاضر، ایران و جهان در حال خانه تکانی از خرافات و جعلیات مذهبی و دگماهای غیر ضروی ایسم های قدیمی و نوظهور، مانند وکیسم(wokeism) است.


پاسخ به سوال ششم:

ببینید، این یک سوال یک میلیون یا شاید هم ده میلیون دلاریست. زیرا برای یافتن یک جواب غیر کلیشه ای باید کمی وارد متافیزیک بشویم. اما من در اینجا قصد وارد شدن به آن مباحث را ندارم و بطور بسیار خلاصه و ساده به شما می گویم که هر آنچه در این جهان هستی رخ می دهد، بر اساس قوانین علمی خاصی می باشد که انسان در زمین فقط توانسته به بخش بسیار کوچکی از آن دست یابد، آنهم بطور ناقص. هر سیاره دارای یک جو یا اتمسفر است که داخل آن یک جهان کوانتمی موازی قرار دارد. بطور بسیار خلاصه، تصمیمات نخبگان آن محیط، در شکل گیری و روند اتفاقات در زمین نقش اساسی را ایفا می کنند. به سادگی می توان گفت: 

آنها با ایجاد انرژی فلو یا جریانی از انرژی کدگذاری شده ویژه، سلسله ای از حوادث را در زمین ایجاد می کنند. با این وصف، در ۱۴۰۱ هنوز قرار نبود نظام کنونی سرنگون شود، بلکه قرار بود که از یک طرف به این حکومت شوک وارد شود تا تغییر مسیر دهد و از طرف دیگر هدف آن بود که ایرانیان در زمینه های متفاوت به سطحی بالاتر از آگاهی دست یابند و نخبگانی ایجاد شوند که قادر باشند بعد از ضربه نهایی به رژیم، یک حکومت دمکراتیک که حقوق همه را در نظر بگیرد ایجاد کنند. این پروسه به مراحل انتهایی خود نزدیک می شود.


این را هم بگویم که همان عالی جنابان جهان موازی اجازه نخواهند داد که اینبار کسی از درختان یا تیرهای چراغ برق به دار آویخته شود. ایجاد دمکراسی واقعی نیازمند هوشمندی و مداراست .

فکر می کنم برای انسان عاقل و باهوشی مانند شما همین مقدار کافی باشد.


با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده

فرامرز تابش


05.09.2024  پانزدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با 



سوال


با درود فراوان خدمت شما پرفسور تابش گرامی
بنده شخصن از زحمات بی وقفه شما در رابطه با تحقیقات و مقالات ارزشمندی که جمع آوری نموده و در دیده ی عموم قرار داده اید، از صمیم قلب سپاسگزارم
 
اینجانب س.الف، دانشجوی مطالعات امنیتی و اطلاعاتی در زمینه ی تروریسم و امنیت ملی می‌باشم
از نظر شما و جهان بینی استاد الهی، مجموعه اقداماتی که یک مقام اطلاعاتی-امنیتی باید در خصوص دفاع و حفظ منابع کشور و مردم(در یک حکومت نرمال) انجام دهد، چگونه ارزیابی میشود ؟
 
به عنوان مثال: یک اقدام تروریستی در حال وقوع می‌باشد
مجموع رفتارهای خشن و... که با یک تروریست برای بدست آوردن اطلاعات جهت خنثی‌سازی آن اقدام در حال وقوع انجام میشود، درست است یا خیر ؟
 
با سپاس از شما
حق نگهدارتان

 


پاسخ


با درود

اول آنکه: من پروفسور نیستم و اساسن در بند چنین عنوان هایی نیز نبوده و نخواهم بود. اسم من فرامرز و نام خانوادگی من تابش است. به همین سادگی.

دوم آنکه: راستی آزمایی اینکه جنابعالی یک فرد حقیقی و یا حقوقی هستید برای ما ممکن نیست. با این وجود فرض را بر آن می گیریم که ادعای شما در مورد اشتغال شما همان است که عنوان نموده اید.

سوم آنکه: در میانه متن خود نوشته اید «....دفاع و حفظ منابع کشور....» در اینجا اگر منظورتان واقعن همان است که نوشته اید، مسئله یک چیز است و اگر بر اثر لغزش انگشت بر روی کلیدهای کیبورد کامپیوتر "منافع" به "منابع" تبدیل شده است، در این حالت مسئله صورت دیگری می یابد. ولی فرض را بر این می گیریم که منظور همان منافع است.

 

مقدمتن باید بدانید که نظر من در مورد مسائل مختلف جهان، آن چیزی می باشد که در مرور زمانی طولانی از جهان بینی استاد الهی درک نموده ام. و فقط به اندازه ظرفیت و به ارتفاع پشت بام درک و فهم خودم نه بیشتر.

حال چون نظر مرا جویا شده بودید، خود را مسئول می دانم تا مطلب را به صورت زیر آنالیز کنم:


۱-    بطور کلی، تحقیق، پژوهش و کسب دانش به عقیده من یک امر مقدس است و از ارزش زیادی برخوردار است.

۲-    حفظ امنیت ملی، اگر حقیقتن به مفهوم ایجاد امنیت برای همه اقشار یک جامعه، بدون در نظر گرفتن عقاید سیاسی، اجتماعی و دینی آنها و بدون سیاست بازی باشد، بسیار مهم است. اما اگر منظور حفظ امنیت یک اقلیت در مقابل یک اکثریت باشد، نتیجه آن از نظر تاثیرات روحی- روانی بسیار مخرب است. زیرا همیشه حق با اکثریت است و این اقلیت است که باید به خواست اکثریت تمکین کند. درست به همین دلیل ما به یک دمکراسی حقیقی معتقد هستیم.

۳-    تاکید شما بر روی حفاظت از منافع کشور و مردم در یک «... حکومت نرمال...» است. از دید من در حال حاضر، یک حکومت نرمال، باید با رای حقیقی، نه ساختگی، مردم بر سر کار آمده باشد. این امر بخشی از دموکراسی می باشد. شاید بتوان گفت، اولین قدم در یک حکومت دموکراتیک همین است که گفته شد.

۴-    قسمت آخر مطلب شما در مورد خشونت با تروریست است. در اینجا باید توجه داشت که به آن شخص برچسب سیاسی تروریست، به منظور از میان برداشتن وی، زده نشده باشد. این بدان مفهوم است که تمام تعاریف جهانی ثبت شده در این مورد شامل آن شخص مورد ظن شود.

۵-    با این حال بازهم خشونت، موردی ندارد زیرا اگر این شخص در یک کشور نرمال حقیقی دستگیر شده باشد، حتمن مدارک لازم در مورد او موجود بوده است، در غیر اینصورت در یک کشور نرمال کسی را از روی حدس و گمان دستگیر نمی کنند. مضاف بر آن، در جهان دمکراتیک ، پروتکل های دقیقی در مورد رفتار با مظنون وجود دارد که همگی باید بدون چون و چرا اجرا شوند. همه این پروتکل ها ضامن حقوق آن فرد، به عنوان یک انسان می شوند، حتی اگر برای ماموران امنیتی طبق شواهد و اسنادی که بدون فشار و شکنجه و بدرفتاری بدست آمده، تروریست بودن آن فرد حتمی تلقی شود. حتی در این صورت نیز نه پلیس و نه هیچ مقام امنیتی حق اطلاق کلمه تروریست را بر آن فرد ندارد، تا آنکه وی در یک دادگاه عادلانه با رعایت همه پروتکل های جهانی، محاکمه و طبق رای همان دادگاه محکوم شود.

در صورتی که بخواهیم مسئله را بیشتر بشکافیم، لازم می آید همه بندها و تبصره های حقوق بین الملل در این مورد را یکی یکی بررسی کنیم که این خود به یک کتاب نسبتن قطور تبدیل خواهد شد.

 

در انتها باید در نظر داشت که همه رفتار عملی، گفتار و حتی تفکرات و نیات، و کلن هرآنچه از هر یک از ما انسانها نشات بگیرد، به صورت کد های الکترومغناطیسی خاص درآمده و در درون پایگاه اطلاعات میدان مغناطیسی، یا همان روح، ثبت و ذخیره می شوند و عکس العمل هایی را در پی خواهند داشت که زندگی کنونی و آتی ما را شکل می دهند.

با این وصف، اگر کسی به آنچه گفته شد اعتقاد داشته باشد، رعایت احتیاط خواهد کرد و به گفته شاعر بزرگ ایران زمین: .... از بهر دمی عمر ابد را نخواهد فروخت.



با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


02.09.2024  دوازدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با 


ترجمه یک سوال و پاسخ مربوطه از سایت انگلیسی پژوهشکده:


این سؤال مربوط به مقاله «بسط نظریه نسبیت -  نقطه آغاز» است که در بخشی از آن به بررسی ارتباط بین اظهارات استاد الهی و نظریه نسبیت خاص پرداخته شده است.

 

سوال


آقای عزیز

در این مقاله یکی از گفته های استاد الهی را با نظریه نسبیت خاص مقایسه می کنید. من هیچ ارتباطی بین این دو موضوع نمی بینم. در صورت امکان لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.

ارادتمند

 

 پاسخ

 از سوال شما سپاسگزارم و تلاش خواهم کرد پاسخی واضح و جامع ارائه دهم.

 

طبق یکی از اصول اساسی نسبیت خاص، یک جسم فیزیکی نمی تواند به سرعت نور برسد. از سوی دیگر، تحلیل سایر اظهارات استاد حاکی از آن است که قصد وی از جدا شدن از بدن فیزیکی، ارائه یک سخنرانی در دنیای میانه (جهان کوانتومی موازی یا برزخ) بوده است. اگر امکان به حرکت درآوردن یک جسم فیزیکی با سرعت نور وجود داشت، هیچ منطقی برای استاد وجود نداشت که بدن خود را در حوضچه ای از آب قرار دهد و تنها با خودیت واقعی خود در جلسه فوق در جهان میانه     ( برزخ) حاضر شود.

بطورکلی، هدف ما از این پژوهش ها این است که جنبه‌های متافیزیکی چنین مطالبی را که به طور پیچیده با علم مرتبط هستند، اما در مراکز آکادمک به عنوان یک معما باقی مانده‌اند، را کشف کنیم. باید توجه داشت که این تازه شروع تحقیقات ما می باشد.  ما از همه علاقه‌مندان دعوت می‌کنیم تا در کاوش و بحث بیشتر در مورد این موضوعات جذاب به ما بپیوندند.


با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


02.09.2024  دوازدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با 


ترجمه دومین سوال و پاسخ مربوطه از سایت انگلیسی پژوهشکده:


 یک سوال در مورد نسبیت و در رابطه با پاسخی که به سوال بالا داده شد.

 


سوال

درود آقای تابش

چگونه می توانید ثابت کنید که گفته های استاد الهی اساساً درست است؟ لطفا صراحت لهجه من را ببخشید.

 

پاسخ

ممنون از سوال شما

بهترین راه برای حل این مشکل مراجعه به بیوگرافی استاد الهی است. تنها پس از مطالعه دقیق فعالیت‌ها و موقعیت اجتماعی استاد می‌توانید به وضوح تشخیص دهید که این اظهارات از ذهن چه کسی سرچشمه می‌گیرد. سپس، می توانید تصمیم بگیرید که آیا چنین فردی می تواند چیزی را بگوید که اتفاق نیفتاده است یا خیر.

لطفا توجه داشته باشید که چنین تحقیقی وظیفه شماست. زیرا این امر را شما به خودتان بدهکار هستید.

 

در این رابطه تنها به عنوان مثال به دو مورد مهم اشاره می کنم که مانند قوانینی آهنین در زندگی استاد الهی رعایت شده اند. دیگر موارد را می توانید خودتان در قسمت «شخصیت های تاثیرگذار» سایت پژوهشکده بیابید.

 

۱- استاد الهی بنا به شهادت برخی از موسیقی دانان صاحب نام جهانی، نوازنده و موسیقی دانی استثنایی بوده اند که به جز برای تنی چند از شاگردان نزدیک و اعضای خانواده خود، هرگز در ملاء عام اجرا نداشته اند. این نشان می دهد که ایشان هرگز سعی در جلب توجه عموم نداشته اند.

 

۲- استاد هیچ گاه از معنویت برای دستیابی به مادیات، در هیچ یک از اشکال آن، استفاده نکردند و هرگز به دنبال جذب مرید نبوده اند.

 

ضمنن لازم به ذکر است که استاد از نظر حرفه ای،  یک قاضی برجسته و از خانواده ای ثروتمند، قدیمی و سرشناس بودند.


با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


02.09.2024  دوازدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با 


ترجمه یک سوال و پاسخ مربوطه از سایت آلمانی پژوهشکده:

 

سوال


روز بخیر آقای تابش

در مقاله "بسط نظریه نسبیت" که به مناسبت  یکصد و بیست و نهمین سالگرد تولد استاد الهی منتشر کردید، در قسمت "تحلیل نظری مورد الف" مقاله آمده است:

" در تمدن‌های قبلی، بشریت به نقطه‌ای رسیده بود که می‌توانست در فضا با سرعتی بیشتر از نور حرکت کند و به سیارات دیگر برسد. ..."


حال سؤال این است: استاد الهی از کجا می دانست که چنین چیزی در تمدن های قبلی رخ داده است؟ زیرا چنین چیزی در تحقیقات علمی ذکر نشده است.

پیشاپیش از شما متشکرم

 


پاسخ


با سپاس از این سوال

به طور خلاصه، در دنیای موازی میانی( برزخ)، که دنیایی بسیار مدرن است، کتابخانه‌هایی وجود دارد که حاوی سوابق دقیقی از تمام دوران‌های سیاره زمین از زمان پیدایش آن است. بخشی از این کتابخانه در دسترس ساکنان این دنیای موازی        می باشد، در حالی که بخش دیگر آن فقط برای افراد خاص قابل دسترسی است. مقام معنوی استاد الهی قطعن به ایشان امکان دسترسی به این قسمت از کتابخانه را می داد. استاد در یکی از گفتارهای خود به این موضوع اشاره نموده اند.

علاوه بر این، استاد الهی می توانست کتیبه ها و سنگ نگاره های ایران باستان را نیز بخواند. به این موضوع در کتاب های ایشان نیز اشاره شده است.

با این توصیف، کسب اطلاعات از این گونه وقایع در تمدن های گذشته، برای شخصیتی مانند استاد دشوار نبوده است.


لازم است بدانیم، همه مطالبی که محققان یوفو و فرازمینیان عنوان می کنند، تا اثبات نمایند که تمدن زمینی توسط فرازمینی ها ایجاد شده است، در واقع به تمدن های موجودات قبلی همین سیاره مربوط می شود و ربطی به فرازمینی ها ندارد، گرچه این موجودات فضائی بارها از زمین دیدن نموده و خواهند نمود.


با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


 

31.07.2024   دهم امرداد ۲۵۸۳ مصادف با 


سوال زیر بسیار طولانی بوده است. در اینجا فقط اصل سوال آورده شده است.


سوال:

با درود

..... در حکومت فعلی ایران به ویژه رئیس جمهور منتصب و دوستانش بسیار بر روی این امر تأکید دارند که باید بر اساس نهج البلاغه عمل کرد و .....  حال سوال این است که چگونه ممکن است در قرن بیست و یکم با وسعت به هم رساندن تفکرات دمکراتیک ما بیاییم و افکار حدود چهارده قرن پیش را سرلوحه فعالیتهای سیاسی خود قرار دهیم. آن هم در یک کشور مهم و باستانی مانند ایران، زیرا.....

با سپاس از شما


پاسخ:

با درود

ببینید اینها همه تحمیق قشرمذهبی می باشد. قشری که هیچ اطلاعی از همان المنت های مذهب خود نیز ندارد. برای آنکه مطلب به درازا نکشد شما می توانید به این افراد بگویید که در نهج البلاغه آمده است:س


 " سلاطین (پادشاهان) دستیاران خدا در زمین او هستند." س


پس با این حساب، لازم است این شعارخواران، تمام کوشش خود را برای بازگرداندن سلطنت (از نظر ادبی هم خانواده با کلمه سلاطین) و یا با ادبیات ما، پادشاهی (مشروطه) به ایران بکار ببندند. ضمنن بر حسب همین تفکر و با معیار یاد شده، همه آنچه در ۵۷ رخ داد، در واقع انقلاب بر علیه دستیار خدا بر روی زمین بوده است و نتیجه آن را نیز شاهد هستیم.


اتفاقن بد نیست که اگر با این افراد در ارتباط هستید، این نکته را به آنها گوشزد کنید و ببیند که آنها چه حرفی برای گفتن دارند. البته دیوار سفسطه چنین افرادی بلند است.



با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


دوم تیرماه ۲۵۸۳ مصادف با  22.06.2024 


سوال

زمانی که زندگی نامه استاد الهی را می خوانم راستش کمی از خودم ناراحت می شود که نمی توانم مانند ایشان زندگی کنم. دلم می خواهد بر نفسم تسلط داشته باشم . برای مثال خشم و شهوتم را کنترل کنم و غیره. عدم توانایی در این مورد مرا دلسرد می کند و راستش کمی می ترساند.

 

پاسخ

دوست عزیز آیا شما قصد دارید یک زندگی به سبک یک جوکی هندی داشته باشید؟ اگر اینطور است بهتر است مسئله خود را با یک جوکی در میان بگذارید زیرا در آن رابطه چنین شخصی بهتر می تواند شما را راهنمایی کند. اما اگر نظر شما جهانبینی استاد الهی می باشد، طبق آنچه من از این جهانبینی آموخته ام و بر طبق تجربیات شخصی خودم در این مسیر، به شما می گویم جریان بدین گونه نیست. من و شما نه تارک دنیا هستیم و نه مرتاض. طبق آموزش های بی بدیل استاد، ما در زمین هستیم که کاملن طبیعی زندگی کنیم، تشکیل خانواده بدهیم، در اجتماع فعالیت داشته باشیم، دیگران را دوست داشته باشیم و اجازه بدهیم تا دیگران هم ما را دوست بدارند. در این روند می توانیم از این یا آن فرد یا جریان، کمی هم ناراحت و عصبانی شویم،  زیرا قسمت روشن طبیعت بشر اینگونه است. بازهم طبق تعالیم ایشان، فقط لازم است آن قسمت تیره طبیعت انسان را شناسایی کنیم و تحت کنترل درآوریم، آنهم تا آنجا که زورمان می رسد، یعنی ضمن آنکه از حقوق خودمان دفاع می کنیم به حقوق دیگران نیز تجاوز نکنیم.  " زندگی کن و اجازه بده دیگران هم زندگی کنند. " 

در این ارتباط فراموش نکنید که کنترل خشم و شهوت به مفهوم نابودی این دو خصیصه طبیعی نیست. زیرا اگر هم با زحمت فراوان موفق به این کار شوید، ممکن است دریچه های بسیار فریبنده ای از جهانهای غیرمادی برایتان باز شود که دارای پدیده هایی می باشد که برای یک روح نا آزموده می تواند بسیار خطرناک باشد و به سرعت جای درست و نادرست را در ذهن شخص تغییر دهد. بسیاری از این افراد برای مثال در هندوستان، به چنین ورطه های وحشتناکی گرفتار آمدند و امکان دستیابی به کمال روحی را برای یک زمان بسیار طولانی و بعضن برای همیشه از دست دادند.

در اینجا مایلم برای اولین بار به این امر اشاره کنم که بسیاری از خدایان هندو، نه یک خدا بلکه عوامل جهان تاریک هستند که مردمان ساده اندیش بسیاری از دهات هندوستان را تحت کنترل خود گرفته اند و به آنها ریتوال های بسیار نفرت آوری مانند ازدواج با حیوانات را القا نموده اند. البته منکر وجود مردان و زنان بزرگ معنوی، در گذشته که هندوان همه آنها را خدا یا الهه می دانند نیستیم. در همین کهکشان ما سیاراتی وجود دارند که ارواح بسیاری از همین افراد در آنجا سقوط کرده اند و امکان ادامه سیرکمال را برای زمانی نامعلوم از دست داده اند. این سیاره درست مانند قبرستان ماشین های تصادفی و ازکار افتاده می باشد. 

در انتها مایلم به شما گوشزد کنم که تا به درجه معنوی استاد الهی نرسی هرگز قادر به زندگی مانند ایشان نخواهی بود. بنابر این زندگی خودتان را بطور طبیعی ادامه دهید و تا آنجا که در توانتان می باشد به توصیه های استاد و یا هر کس که به آن اعتقاد دارید عمل کنید. در عین حال هرگز سعی نکنید عوام فریبی کنید، زیرا عواید آن، هرچه که باشد، در هر حال ارزش پس رفت روح را ندارد. شاید بسیاری از افرادی که در حال حاضر در ایران بر مسند قدرت تکیده زده اند در ابتدا قصد و هدفشان خدمت به دینشان بوده است اما با انتخاب های نادرست، یعنی توجیه وسیله برای رسیدن به هدف، به دامی که توضیح داده شد افتاده، به مرور، خود تبدیل به عوامل تاریکی شدند و نتیجه آن است که شاهد آن هستیم.


بنابراین در یک روند نرمال زندگی و با رعایت توصیه های استاد در حد امکان، به مرور و بطور طبیعی رشد خواهید کرد.



با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش



June 19, 2024




A question about the article Who is elite?s



 Dear Sir,

s…. In the article "Who's Elite," an exhaustive examination of the term "elite" across various disciplines yielded the following conclusions:s

 

s" A true elite, therefore, is the one that informs us about how and on what basis this universe is built. He must also tell us about who the man is, why he exists, what his duties are in this harsh material world, and what happens after death"s

 

It is crucial to acknowledge that a multitude of individuals, including figures such as Jesus Christ, Buddha, and renowned philosophers, have addressed these questions throughout history. It is, therefore, reasonable to conclude that all of them should be considered elite. However, it appears that you are referring to a specific individual. Is this interpretation accurate?s

Furthermore, the event of Mabel and George at the conclusion of the article was particularly effective and intelligent.s

Thank you very much



Answer to the question


Good morning, Sir,s

Yes, all these people you mentioned can be considered elite. However, as you have perceptively observed, I was referring to an exceptional elite. In my estimation, this individual is Master Elahi. In order to ascertain the truth, it is essential to compare the perspectives and teachings of Master Elahi with those of other individuals. Only after a comprehensive and meticulous examination of these comparisons can a decision be made regarding the identity of the elite.s



 I wish you and your family all the best.s

 Faramarz Tabesh



June 12, 2024



A question about the article "Iran-Persia: Art & Culture," episode 2, paragraph "Some of the achievements of Darius the Great."s


 

Dear Mr. Tabesh,s

I would like to express my gratitude for the opportunity to read this series of articles on ancient Iran on the Institute's English website. With regard to the second episode, in the section on the achievements of Darius the Great, I have a question regarding the second paragraph. In the aforementioned paragraph, you wrote:s


s[ - Reconstruction of the Temples

 s… To appease the Egyptians, whose temples had previously been destroyed [15], … ]s

 

The article fails to provide any insight into the circumstances surrounding the destruction of the Egyptian gods' tombs in the past. Meanwhile, as you noted in footnote 15, Herodotus asserts that Cambyses II, son of Cyrus the Great, was responsible for this destruction. However, the article fails to address this historical issue.

I appreciate the opportunity to discuss these matters.s

                                                                               

 

Answer to the question


I appreciate your question.s

This discrepancy is mainly due to the considerable divergence between contemporary historians' opinions, based on available documents, and Herodotus' account.s

I have discussed this matter in detail from both perspectives in footnote 15. In this case, attributing the destruction to Cambyses is not a valid interpretation. Please see my explanation in  the same footnote. In addition, it is crucial to recognize that Greece and Iran were adversaries in ancient times. This fact may have had a negative impact on Herodotus' ideas.s


 I wish you and your family all the best.s

 Faramarz Tabesh



 

 01.06.2024    دوازدهم خرداد ۲۵۸۳مصادف با

                                                                                  


سوال


با درود

دو پاراگراف از مقاله „Who is Elite“ در سایت انگلیسی پژوهشکده برایم پر از رمز و راز است و بی پرده بگویم منظورتان را از ارتباطات مابین افراد این قسمت درک نکردم. در آنجا شما نوشته اید:

„It is worth noting that a recent trend in the media is to invite a famous Hollywood actress or actor to a meeting and request that they share their experiences on a particular topic. The individual's statements are then published in specific situations, considering the media's interests and the desired effect. As a result, confusion is created in ordinary people's minds, making it difficult to distinguish between right and wrong.s

An illustrative example of the instrumentalization of narratives is the statement frequently used by one of the presidential candidates in the 2020 election campaign in American media that "democracy in the USA is in danger". The unified message put forward by certain politicians was aimed at discrediting the opposition. This contrasted with the perception of millions of US citizens who identified the representatives of globalism as responsible for the destabilization of democracy. ".s

 

اولین سوال این است که آیا منظور شما در پاراگراف اول، اظهار نظرهای هالی وودی ها برای مثال رابرت دنیرو در مورد سیاست و مشخصن پرزیدنت ترامپ و دخالت آنها در انتخابات است؟ که در این صورت این در آمریکا یک امر عادی است.

دوم آنکه در پاراگراف دوم، آیا منظور شما پرزیدنت بایدن است. منظورم این است که بطور کلی منظورتان چیست که اظهار نظر "دمکراسی ما در آمریکا در خطر است" در افکار مردم خدشه ایجاد می کند؟ اصولن این مسئله چه ارتباطی با نخبگان در آمریکا دارد؟

با سپاس از شما

 

 

پاسخ

با درود

من فکر می کنم پر رمز و رازتر از آنچه در آن مقاله نوشته ام، سوال جنابعالی می باشد. با این حال سعی می کنم به آنچه از سوال شما درک کرده ام پاسخ بدهم.


قسمت اول:

بله درست است، اما تنها دنیرو مورد نظر نیست، دمکراتهای گلوبالیست و عمومن چپ گرا از هالی وودی ها نهایت استفاده را در این جهت می کنند. در انتخابات ۲۰۲۰ یکی دیگر از این افراد، آرنولد شوارتسن اگر(اگا) بود. همه این هالی وودی ها که در یک دنیای ایزوله و جدا از واقعیات کوچه و خیابان زندگی می کنند اطلاعات صحیحی از سیاست جهان ندارند و بسادگی بازیچه دست دمکراتها می شوند. یادم می آید در دوران جوانی کتابی داشتم که نویسنده آن مارلون براندو،هنرپیشه نامدار هالی وود بود. او در یک قسمت از آن کتاب نوشته بود که به اکثر هنرپیشه های هالی وود تا صدمتری بیشتر نمی شود نزدیک شد. البته این نقل به مضمون است. بعدها فیلم های دیگری مانند کالیفورنیکیشن دیدگاه براندو را مورد تایید قرار داد.

منظورم آن است که در واقع کاری که آنها انجام می دهند، اظهار نظر نیست، بلکه به طرف مقابل حمله می کنند و در این رابطه از بدترین الفاظ و دیس اینفرمیشن نیز بهره می برند. از صحبتهای آنها و پوششی که شبکه هایی مانند سی ان ان به این صحبتها می دهند کاملن پیداست که انگشت گلوبالیسم چپ چه در داخل آمریکا و چه در خارج از آن در کار است. من معتقدم این افراد، یعنی دمکراتهای تندروی چپ در حال نابودی دمکراسی آمریکا هستند. آنچه در دادگاه های ترامپ در جریان است مهر تاییدی می باشد بر آنچه گفته شد.

 

قسمت دوم:

بله این شعار را تیم بایدن و احتمالن اوباما که به عقیده من صحنه گردان بازی در آمریکا و حتی در جهان است، ایجاد نمود و اکثر مطبوعات به سبک یک پارچه نویسی معمول در حکومت فعلی ایران، مانند طوطی همان را تکرار نمودند. حال آنکه مدارک و اسنادی که از ۲۰۲۰ تا به امروز بیرون آمده، نشان می دهد که این خود ایجاد کنندگان این شعار هستند که در حال نابودی دمکراسی می باشند که پدران بنیانگذار آمریکا با آن سختی ایجاد نمودند.

ببینید، آمریکا کشور بسیار خوبیست و مردم خوبی هم دارد، اما در حال حاضر یک اتحاد هولناک مابین چپ و اسلامگرایان رادیکال ایجاد شده است که در حال تخریب قوانین دمکراتیک آن سرزمین است. من در مقالات خود در پژوهشکده از چند سال پیش در این مورد اخطار داده بودم. این امر از آمریکا به اروپا هم سرایت کرده است و تندروهای اسلامی به صراحت صحبت از خلیفه گری در آلمان، اروپا و جهان می کنند و در این رابطه از پشتیبانی گلوبالیسم هم برخوردار هستند. به عبارت دیگر، اتاق فکر و بانکداری تاریک را گلوبالیسم هدایت می کند و اسلامیستهای تندرو نقش سربازان پیاده را ایفا می کنند و این بسیار خطرناک است.

ارتباط همه آنچه گفته شد با نخبه گان آن است که اتاق فکر را همین نخبگاه تحت کنترل دارند. دو عامل موثر لو رفته که امروز همه از آن باخبر هستند، بنیاد جورج سوروس و موسسه برادران راکفلر است. اما به عقیده من نخبه گان دیگری نیز دستی در آتش دارند. فراموش نکنید که من در همان مقاله، این نوع نخبگان را تحت عنوان نخبگان منفی دسته بندی نموده ام.

مسئله بسیار پیچیده تر از این مختصر است، اما امیدوارم این پاسخ، نظر شما را تامین نموده باشد.


س

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


   01.06.2024    دوازدهم خرداد ۲۵۸۳مصادف با

                                                                                  

  

خلاصه سوال


با درود

... با این وصف سوالی که برای من مطرح است این است که چه عاملی باعث شد چپ در جهان تا این حد تسلط پیدا کند؟


 

 

پاسخ

با درود

ببینید، تضاد در ایده ها همیشه از ابتدای ایجاد اولین انسانها در سیاره زمین وجود داشته است و تا زمانی که آخرین دو نفر از نوع انسان در این سیاره باقی بماند نیز وجود خواهد داشت. اساسن پایه های خلقت جهان هستی بر روی تضاد مابین دو منبع انرژی متضاد است که من آنها را جهان الکترونی یا نور و پوزیترونی یا تاریکی نام داده ام. طبق اطلاعات بی نظیری که استاد الهی در اختیار ما قرار داده اند، هیچ کدام از این دو جهان بر یکدیگر ارجحیت ندارند. به مفهوم ساده، هر کدام از آنها تولیدات فکری و انرژیایی خود را دارند و موجودات ویژه خود را ایجاد می کنند. یک نمونه ساده، میکروبهای مفید و در مقابل آن ایجاد میکروبهای مضر برای بدن انسان است. بنابر این، تضاد، اساس ایجاد جهان هستی می باشد.


و اما دلیل اصلی آنکه در این دوره، چپ تا این اندازه مسلط شده است، از دید من آن است که از یک طرف، تاریخ مصرف ادیان و مذاهب بسر آمده است. البته این بدان مفهوم نیست که دیگر آنها وجود ندارند، بلکه منظور آن است که انرژی ویژه ای که به هر کدام از آنها تعلق می گرفته است به پایان رسیده است. در نتیجه دیگر برد و نفوذ خود را از دست داده اند، از طرف دیگر هنوز تعاریف جدید و جهان شمول و منطقی ارائه شده از طرف استاد الهی در جهان بینی ایشان، در سطح جهانی گسترش نیافته است.  یکی از پیامدهای آنچه گفته شد، تسلط نسبی چپ و آتئیست و اسلام رادیکال در جهان است. البته این امر دلایل دیگری هم دارد.

در هر حال به عقیده من، این امر تا چند سال دیگر از بین خواهد رفت و نظم نوین جهان، بدان گونه که مورد نظر ماست، همه این مشکلات و درگیری ها را حل خواهد نمود.


س

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


   01.06.2024    دوازدهم خرداد ۲۵۸۳مصادف با

                                                                                  

   

سوال


در مقاله  "تحریف و تخریب گسترده تاریخ باستانی ایران- قسمت ششم" در اوایل قسمت ششم نوشته اید:


"... به عقیده من، تا زمان جایگزینی قوانین جدید در یک نظم نوین جهانی، اوضاع جهان به سمت وخامت بیشتری پیش خواهد رفت، تا آنکه......... و بعد از آن، بشر آرام خواهد گرفت و... "


اگر ممکن است بفرمایید، در آن چند نقطه ای مابین "تا آنکه" و "و بعد از آن" قرار است چه اتفاقاتی رخ بدهند؟ با سپاس

 

 

پاسخ

با درود

در واقع آنچه من بدین شکل نوشته ام، همانیست که در آثار استاد الهی آمده است و این پاسخی را هم که در اینجا به شما خواهم داد بازهم از روی آثار ایشان است.

با در نظر گرفتن آنچه در حال حاضر در جوامع بشری در حال اجراست و با آنالیز دقیق رخداد ها و اطلاعاتی که استاد در اختیار ما گذاشته اند، متاسفانه این امکان وجود دارد که یک جنگ جهانی اتمی در پیش باشد که در آن صورت احتمالن حدود چهار میلیار نفر یعنی نیمی از جمعیت جهان از بین خواهد رفت و حداقل نیمی از منابع طبیعی زمین نیز نابود خواهد شد. شاید بعد از آن، بازماندگان، به این نتیجه برسند که باید طرز فکر و نحوه زندگی خود را تغییر بدهند.


در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ همین شرایط ایجاد شد و باعث شد که یک توده غول پیکر از انرژی سیاه و تاریک کهکشانی جذب سیاره زمین شود. اگر این اتفاق رخ می داد و آن ابر به زمین می رسید، یک فاجعه در همان ابعادی که فوقن گفته شد اتفاق    می افتاد. اما استاد الهی از این امر جلوگیری نمودند و ماجرا به همان سقوط برجهای منهتن و وقایع بعد از آن ختم شد . این که می گویم ایشان از فاجعه جلوگیری نمودند نه جنبه تبلیغات دارد و نه توهم بافیست، زیرا من خود شاهد آن ماجرا بودم و از کسی نقل قول نمی کنم. جالب آنجاست که یازدهم سپتامبر روز تولد استاد الهی می باشد.

در این رابطه نکته دیگر آنکه تغییر نظم جهانی تا آنجا که من می دانم همیشه در پی چنین رخدادهایی بوده است. از جمله بعد از وقوع  حوادث طبیعی بسیار وسیع مانند سیل های ویرانگر و همینطور جنگهای جهانی. امیدوارم اینبار اینگونه نباشد.

 

با امید به آنکه حداقل تا حدودی پاسخ سوال شما را داده باشم.س


س

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش

 

 

  12.05.2024    بیست و سوم اردیبهشت ۲۵۸۳مصادف با

                                                                                      پاسخ به سوالاتی که رو در رو عنوان شده اند.س


 

چکیده سوال اول:

ش ....... حال با این مقدمه می خواهم بدون پرده پوشی و محافظه کاری و با شفافیت، نظر خود را در مورد شاهزاده رضا پهلوی عنوان کنید؟ش

 

پاسخ:ش

با سپاس از طرح این سوال. س

بطور خلاصه و به درخواست شما، بطور شفاف بگویم که اگر منظور شما نقش ایشان در زمینه سیاست است باید بگویم، من با همه نخبگان سیاسی موافق هستم و معتقدم فرد دیگری در حد ایشان وجود ندارد. وقتی به افق ژئوپلیتیک ایران می نگرم شخص دیگری را حتی در دوردست ها نمی بینم که بتواند ده درصد شانس و امکانات ایشان را داشته باشد. به سه دلیل:ش


دلیل اول: س

شاهزاده از یک کارنامه سیاسی و اجتماعی خانوادگی بسیار معتبر و درخشان برخوردار است. ش

دلیل دوم : س

ایشان دارای یک شخصیت متعادل و دمکراتیک است و این امر ضمن آنکه باعث جذب حداکثری ریزشی های حکومت فعلی می شود، آمادگی همکاری با چپ های متعادل را نیز دارد.ش

دلیل سوم آنکه: س

همانطور که می دانید پژوهشکده چند سال است که با ارائه اسناد و آرگومنت های مناسب و منطقی در مقالات متعدد، سعی کرده است یک ملی گرایی و هویت طلبی ملی گرایانه متعادل که نه چپ می باشد و نه راست، اما برخی از خصلتهای مثبت هر دو قطب را در خود دارد را جا بیاندازد. زیرا ما معتقدیم این نوع جهان بینی در آینده زمین به یک گلوبالیسم مثبت، برخلاف گلوبالیسم چپ تندروی کنونی، تبدیل خواهد شد. از آنجا که به نظر می آید شاهزاده پهلوی بطور طبیعی دارای این خصوصیات  می باشد، در حال حاضر بهترین گزینه برای کمک به ایجاد چنین فضایی در سیاست ایران و شاید بعدها در جهان است. ش

در اینجا لازم می دانم به این امر اشاره ای کوتاه داشته باشم که هم رضا شاه و هم محمدرضا شاه و همینطور شهبانو فرح نیز شخصیتن افرادی متعادل و ملی گرا بودند و اگر حکومت پهلوی ادامه می یافت، امروز قطعن به یک دمکراسی سکولار دست یافته بودیم. ش

 

چکیده سوال دوم:ش

شما در مطالب و مقالات سیاسی خود از افرادی که در این یا آن تلویزیون خارج کشور ظاهر می شوند، به عنوان افراد خود شیفته و هوچی گر و خودستا نام برده اید. حال شاهد این هستیم که شاهزاده دائمن در شبکه های تلویزیونی بین المللی ظاهر می شوند و گفتگو می کنند. آیا در مورد ایشان هم همین نظر را دارید و ایشان را هم در آن ردیف جای می دهید؟ش

 

پاسخ:ش

ببینید مطرح نمودن این سوال از طرف یک فرد تحصیل کرده و منطقی مانند شما بعید است. زیرا این دو مسئله، کاملن متفاوت هستند. ایشان از طرف ایرانیان بسیار زیادی وکالت دارند تا با جهان در مورد وضعیت ایران و ایرانیان به گفتگو بپردازند. در نتیجه، این عمل در واقع یک انجام وظیفه ملی و تاریخی محسوب می شود. ش

دوم آنکه همان افراد مورد نظر شما را هم، من با آن کلماتی که فرمودید یاد نکرده ام. اگر به مطالب من در آن مورد رجوع کنید خودتان متوجه اشتباه سهوی خود خواهید شد. در آنجا منظور من تأکید بر عمل گرایی بوده است و دیگر آنکه هر کس که از نظام جدا می شود را نباید به چشم یک پروژه حکومتی بررسی نمود. در میان بدنه نظام، شکاف های بسیار عظیم و جدی وجود دارد و باید از این رویداد، حداکثر بهره برداری را برای ایجاد یک جبهه متحد نمود و اکثریت را جذب کرد. زیرا پول، قدرت و نفوذ در دستگاه های اطلاعاتی در دست همین افراد است. با این حال باید مراقب نیرنگ های احتمالی هم بود، اما این امر به مفهوم آن نیست که امکان مذاکره و گفتگو مسدود بماند. ش

همانطور که در بسیاری از مقالات سیاسی خود عنوان داشته ام، بدون کمک این ریزشی ها که ممکن است بعضن دین گرا هم باشند، گذار به دمکراسی غیر ممکن و یا بسیار بسیار پر هزینه و احتمالن خونین خواهد بود. علاوه بر آن، اگر مایل هستید یک دمکراسی حقیقی ایجاد کنید، باید بدانید، صرف آنکه شخصی در بسیج یا سپاه بوده و یا معمم است، وی را در مقابل هیچ اتهامی قرار نمی دهد، مگر آنکه شاکی خصوصی وجود داشته باشد که در آن صورت تنها محل رسمی و قانونی رسیدگی به این امر، دادگاه های دمکراتیک مستقل می باشند. این را من به شما می گویم که هرگز نه بسیجی بوده ام نه سپاهی نه معمم و نه حتی مذهبی.ش

ضمنن نگران آدمکش ها و قاتلین جوانان ما نباشید، زیرا هم اکنون برخی از همان اطلاعاتی ها لیست های بلند بالایی از این اشخاص را در اختیار دارند و در همان ساعات اول بعد از فروپاشی، آنها را دستگیر خواهند کرد و تحویل دادگاه های دمکراتیک خواهند داد. آنها این اقدام را برای حفاظت از موقعیت جدید خود انجام خواهند داد. ش

در هر حال یک سیاستمدار قابل و پخته، باید بتواند یک رابطه قوی و منطقی با چنین افرادی در دل نظام ایجاد کند و به آنها تضمین های لازم را بدهد تا گذار با هزینه کم امکان پذیر شود. من معتقدم شاهزاده پهلوی چنین پتانسیلی را در خود دارد. ش

 

چکیده سوال سوم:ش

ش .... راستش با مطالعه مقالات شما در مورد نقطه نظرات شما در مورد چپ ها کمی دچار سردرگمی شده ام. بطور خلاصه آیا شما با اینها موافقید یا خیر؟ش

 

پاسخ:ش

پاسخ مبسوط به این سوال یقینن به یک کتاب قطور تبدیل خواهد شد. اما فکر می کنم در همان مقالات مورد استناد شما، کامل به این امر پرداخته باشم.ش

ببینید، اینکه نظر من در این مورد چیست از اهمیت چندانی برخوردار نیست، بلکه سوال این است که آیا شما بدنبال یک دمکراسی واقعی هستید یا خیر. زیرا چپ گرایی یک حقیقت موجود است که شما نمی توانید آن را انکار کنید. از طرف دیگر شما   می خواهید در ایران یک سیستم دمکراتیک، پادشاهی و یا جمهوری، ایجاد کنید. حال سوال این است که شما می خواهید با آنها، یا مذهبیون، آتئیست ها و یک دو جین از فرقه ها و آئین ها چه بکنید؟ پاسخ آن است که همه صاحبان این تفکرات باید آزاد باشند که بدون ترس و لکنت زبان در مورد اعتقادات خود بگویند و حتی تبلیغ کنند. در این میان اگر به کسی تهمتی زده شد و یا حقوق قانونی افرادی خدشه دار شد باید در یک دادگاه بی طرف دمکراتیک به آن رسیدگی شود. اتفاقن همین امر آزادی ابراز عقیده، باعث شکوفایی اذهان و رشد اندیشه می شود، زیرا وقتی شما یک نیروی قوی در مقابل خود دارید که قانون به شما اجازه حذف آنها را نمی دهد، مجبور به تحقیق و پژوهش می شوید و این سر آغاز و یا تداوم قدرتمند شدن فکر و اندیشه است. ضمن آنکه تک صدایی باعث رشد مجیزگویان بی مایه ای می شود که برای گرفتن ماهی از آب گل آلود استبداد، خود را به شکل دلخواه مستبد خون ریز درآورده به افراط و خشکه گرایی گرویده، فجایع زیادی را رقم خواهند زد. این همان پروسه ای   می باشد که در حال حاظر در ایران در جریان است.ش

 

سوال چهارم:ش

جدیدن آقایی از اصلاح طلبان بریده از نظام به خارج آمده اند و به نوعی خواستار اتحاد این جماعت با شاهزاده شده اند. نظر شما در این مورد چیست؟ش


پاسخ:ش

به عقیده من این یک موقعیت بسیار استثنایی در ایجاد یک جبهه متحد درون و بیرون از ایران است. به هر حال اگر آن آقای محترم، اختیاراتی از طرف اصلاح طلبان سرخورده و جدا شده از نظام نداشت، مبادرت به انجام این امر نمی نمود، زیرا در هر حال این شخص نه بچه است و نه متوهم. زیرا سال های طولانی در بدنه نظام بوده و از مطالبی باخبر است که من و شما از آن بی خبر می باشیم. در هر حال یک گفتگو در پشت دوربین های خبرنگاران با ایشان، اگر نتیجه دل خواهی در پی نداشته باشد، ضرری را هم متوجه شاهزاده نخواهد کرد. من معتقدم در چنین مواردی باید ضمن رعایت احتیاط، خوشبینی پیشه نمود. ش

 

من از شما برای پاسخ به سوالات بنده متشکرم

من نیز ضمن آرزوی موفقیت برای شما و خانواده، از مطرح نمودن این سوالات بی پرده سپاسگزارم.ش

فرامرز تابش

...................................

 

 04.02.2024 

                                                                                       سوال


  با عرض درود و ادب چند سوال مطرح است که میل دارم نظر شما را در رابطه با این موارد بدانم. با سپاس

س ۱- شما در طی سال گذشته در پاسخ به چند سوال در مورد فرقه گرایی، آن را آفت اندیشه و خرد نامیدید و آن را رد نمودید. اما آیا مقالات شما در مورد استاد الهی و عقاید ایشان تبلیغات محسوب نمی شود؟ که در اینصورت این امر نیز یک اقدام فرقه گرایانه تلقی می شود.س

س ۲- اگر ما هر چیز را از خدا بدانیم، آنطور که در آثار استاد الهی بر آن تأکید شده است، با این حساب شما نباید به دمکراسی که به مفهوم مردم سالاری می باشد معتقد باشید و در آن صورت به رای مردم نیز اعتقادی ندارید. این دو مقوله متضاد را چگونه باهم جمع می کنید؟

س ۳- آیا مقوله نظم نوین جهان آنطور که شما در مورد آن نوشته اید تا چه اندازه مطابق با آن نظم نوینی می باشد که در سطح جهانی از آن صحبت می شود؟ و یا آنکه اصولن ما در مورد دو مقوله کاملن متفاوت صحبت می کنیم؟
      



پاسخ

 

با درود و سپاس از ارسال سوالات فوق

پاسخ به سوال اول:
س
ببینید، افکار و کشفیات استاد الهی، که در واقع دستاوردهای ایشان در ارتباط با جهان هستی  می باشند، یک جهانبینی کامل و بی نقص را ارائه می دهند. این جهانبینی، گزارشی کامل از همه کنش و واکنش های حتی ماقبل بیگ بنگ یا همان انفجار بزرگ تا نحوه دقیق ایجاد جهان هستی از جمله نوع انسان را در اختیار ما می گذارد. از طرف دیگر همه آنچه در ارتباط با موجودات سیاره زمین مورد بحث است، اعم از ارتباطات فیزیولوژیک در بعد مادی و کوانتمی در سطح روحی را نیز توضیح داده و دلیل ایجاد همه انواع و به ویژه نوع انسان را شرح می دهد.
س
این در حالی است که یک فرقه، لازم نیست به همه آنچه گفته شد مسلط باشد. یک فرقه در نهایت همه آنچه جسته و گریخته از عرفای پیشین در دست است را جمع آوری کرده و به مریدان خود تحویل می دهد. یک فرقه بیشتر جنبه اعتقادی دارد و بر ایمان مریدان تمرکز می کند.
س
بنابراین راه استاد یک جهانبینی کامل می باشد که حتی آینده نوع بشر را نیز زیر نظر دارد و برای آن برنامه تهیه نموده است که همه انواع تفکرات و همه عقاید را در بر می گیرد. این کاری است که از عهده یک فرقه یا آیین یا حتی یک دین بر نمی آید.
س
آنچه ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان انجام می دهیم، در واقع معرفی جزء به جزء دستاوردهای ایشان در همه زمینه های تفکراتی می باشد و به هیچ عنوان نمی توان آن را تبلیغات تلقی نمود. زیرا:
س

تبلیغات فرقه ای به منظور جمع آوری کمک مالی و همینطور یارگیری برای آن فرقه، آیین، مذهب و دین است. کاری که ما هرگز مبادرت به انجام آن ننموده ایم.س



پاسخ به سوال دوم:س
درست است که در آثار استاد بر خواست خدا تأکید شده است اما در جای جای آثار ایشان تأکید اصلی بر آن است که نوع انسان باید در هر موردی، نهایت تلاش خود را مبذول کند و تنها پس از آن است که می تواند و باید نتیجه را به خواست مبدا اصلی خلقت واگذار کند.
س
اصولن استاد الهی مسائل مادی را در یک مجموعه مجزا از متافیزیک بررسی می کنند. این بدان معناست که آموزش های ایشان تأکید بر کار، کوشش، فعالیت و کنش در جامعه دارد. ایشان ترک دنیا کردن و گوشه تنهایی و عزلت گزیدن را به شدت رد می کنند، زیرا معتقد هستند که انسان برای تکمیل پروسه سیرکمال روحی خود به جهان خاکی مانند سیاره زمین می آید. از اینرو لازم است یک موجود اجتماعی باشد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند.
س
استاد معتقد هستند که اثری منحصربفرد از خدا در هر یک از ما انسانها وجود دارد، بنابراین اگر کسی بتواند در یک رأی گیری عادلانه و بدون تقلب، آنطور که در جوامع غربی در جریان است، اکثریت آرا را بدست آورد توانسته است اکثریت توجه خدای واقعی (نه خیالی و توهمی) را بخود جلب نماید. با این حساب ما به حقوق بشر و سیستم رأی گیری منصفانه و بدون تقلب اعتقاد داریم.
س



پاسخ به سوال سوم:س
آن نظم نوینی که ابتدا در میان نخبگان آمریکایی عنوان شد و به سرعت به اروپا و دیگر نقاط جهان هم سرایت نمود، بیشتر، مرزبندی های جغرافیایی و سهم بندی های سیاسی را مد نظر دارد. حال آنکه منظور ما از نظم نوین، قوانینی می باشد که برای جهان آینده و نوع انسان در نظر گرفته شده است. آنطور که من از آثار استاد الهی درک می کنم، همه افراد بشر بدون در نظر گرفتن قومیت، ملیت، نژاد و جنسیت و اعتقادات سیاسی، عقاید خداباوانه و یا خداناباورانه، از آن سود خواهند برد و ضمنن در اجرائی شدن آن قوانین همه نخبگان جهان سهم خواهند داشت. البته منکر این امر نیستم که امکان دارد برخی از مرزها در گوشه و کنار جهان تغییر یابند. با این حال حتی این امر نیز از پیش تعیین شده است و هرج و مرج آمیز نیست.
س

 

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


11.01.2024 
 
 
11.01.2024 

                                                                               سوال

با درود
در مقاله مانیفست پاتریوتیسم متعادل ایرانی، شما در مورد تشکیل گروه ها و حزب های ملی گرا مطالبی را عنوان کرده اید و بر لزوم تهیه مانیفست پاتریوتیسم صحه گذاشته اید. حال آنکه این جماعت، گروهی پراکنده هستند که حتی با یکدیگر در تضاد هم می باشند، چه رسد به آنکه بخواهند متحد شوند و آن راه درازی را که شما فرموده اید طی کنند. من فکر می کنم ملی گرایان هرگز قادر به تشکیل یک حزب بزرگ نخواهند شد. با سپاس از زحمات شما

پاسخ

با درود
به عقیده من صحنه سیاست ایران آنطور که شما ترسیم نموده اید نیست، زیرا آنطور که در سوشیال مدیا قابل مشاهده است، هم اکنون چندین سازمان ملی گرا تشکیل شده اند و بخوبی مشغول بکار هستند. احتمالن آنچه نظر شما را جلب کرده است عده ای هوچی گر و پر سرو صدا هستند که عمده آنها به دستگاه های اطلاعاتی داخل کشور وصل می باشند. س

 
آنکه فرموده اید: "ملی گرایان هرگز قادر به تشکیل یک حزب بزرگ نخواهند شد." نیز به عقیده من نظر درستی نیست، ضمن آنکه یک فرد عاقلی مثل شما باید بداند که در چنین مواردی هیچ گونه قطعیتی وجود ندارد. این امر به فکت های زیادی وابسته است.س

اگر بخواهید دلیل کندروی ملی گرایان را از زاویه دید من بدانید، می توانم در اینجا مختصرن به چند مورد اساسی آن اشاره کنم:س


س - برخی از ایرانیان  خارج از کشور به ویروس "خود بالاتر پنداری" دچار هستند. از اینرو طبق قانون "دفع متقابل دو قطب همنام"، جذب یکدیگر نمی شوند که هیچ از یکدیگر می گریزند.س


 س- برخی دیگر، در صدد اثبات خود به عنوان نخبه سیاسی هستند، از اینرو از این سایت یا آن سایت مطالبی را جمع آوری نموده در این یا آن شبکه تلوزیونی تحت عنوان یافته های خود، عنوان می کنند. پر واضح است که چنین اشخاصی چنان مشغول توهمات یاد شده هستند که اصل مطلب یعنی تلاش برای ایجاد یک حکومت دمکراتیک و سکولار در ایران، در اولویت آنها نیست.س


س - برخی دیگر با آنکه می خواهند کاری انجام دهند نمی دانند چه باید بکنند. در این میان یا غرور بچه گانه آنها نیز مزید بر علت شده از جذب شدن آنها به گروه ها و سازمان های ملی گرا جلوگیری می کند و یا هنوز به یک سازمان جاذب، با برنامه های جالب توجه که تولید امید کند برنخورده اند.س


س - یک مانع بزرگ در به انجام رساندن کارهای تشکیلاتی، آن است که اکثر ایرانیان به کارهای تیمی که بر مبنای یک منشور خاص باشد عادت ندارند و متمایل نیستند، زیرا بخش قابل توجهی از ایرانیان، متأسفانه قانونمند نمی باشند. س

اگر سه نفر آلمانی بخواهند یک کار مشترک معمولی را انجام دهند، اولین اقدامی که به انجام می رسانند آن است که اگر در این رابطه پروتکلی در دست نباشد، خودشان آن پروتکل را تهیه و بر آن اساس مابین خودشان تقسیم کار نموده، و هر سه نفرشان نیز همه مفاد آن پروتکل را اجرا می کنند. این امر به دلیل قانون مدار بودن اروپایی ها می باشد. چیزی که فقدان آن در میان اکثر ما ایرانیان، از پیشرفت ما جلوگیری می کند.س


س - بی حالی، سستی و بی انگیزگی و عدم درکی صحیح از اوضاع  حاکم بر ایران،  از دیگر معضلاتی است که گریبانگیر برخی از ایرانیان خارج کشور شده است. س

به عقیده من لازم نیست ده ها نفر گرد هم آیند و سپس یک سازمان ملی گرا یا مشروطه خواه را تشکیل دهند. این کار با دو یا سه نفر همراه واقعی نیز امکان پذیر است، زیرا به قول معروف "یکی مرد جنگی به از صدهزار" . اگر همین سه نفر فرضی ما در این مثال، درست عمل نمایند و در کار خود صداقت داشته باشند و از خودنمایی های رایج دست بردارند، به مرور زمان، یک میدان مغناطیسی با جاذبه روزافزون را ایجاد می کنند و به تدریج همان جاذبه مغناطیسی، دیگران را نیز به طرف آنها جذب خواهد نمود. برای این منظور می توان چنین عمل نمود:س


س - همین سه نفر فرضی، حتمن باید یک مانیفست، منشور، مرام نامه و یا هرچه آن را بنامید تهیه نمایند و لازم است هر سه نفر از قوانین آن تبعیت نمایند تا هرکه در آینده به آنها می پیوندد نیز از آن تأسی نموده،  قانونمند شود.س


س - باید برنامه هایی به عنوان پیشنهاد، در مورد مسائل مختلف مربوط به ایران و پیشرفت آن سرزمین تهیه نمایند. برای مثال طرحی در مورد بیابان زدائی و یا ایجاد اشتغال و بازاریابی جهانی، ارتقاء مراکز علمی و مانند آن. حتی اگر نتیجه کارشان چندان کارشناسی شده و حرفه ای نباشد. این امر حداقل دو پیامد نیک را در پی خواهد داشت:س

 
        الف) با این اقدام، شما  یک صحنه از آنچه در آن مورد خاص قرار است انجام شود را ترسیم می کنید و باعث ایجاد امید به آینده در ایرانیان می شوید و امید، حرکت را باعث می شود. س
س      ب)  گروه های دیگر را وادار به واکنش می کنید تا آنها نیز یا طرح شما را اصلاح نمایند و یا خود، طرحی بهتر از آنچه شما ارائه داده اید را تهیه نموده، انتشار دهند. این امر به معنای حرکت های دومینویی مثبت می باشد، یعنی یک رقابت سالم.  س

 

س - باید بطور مستمر، از طریق مدیای خودتان، برای مثال برنامه های زنده یوتیوبی، عموم را از کارهایی که انجام داده اید مطلع سازید. این عمل در صورتی که صادق بوده و حقیقتن کار کرده باشید، کاریزما و شخصیت سازمان شما را ارتقاء می بخشد و در میان مردم برای خود پایگاه و جایگاه خودتان را ایجاد خواهید نمود.س


س - بجای اقدامات عوام فریبانه به منظور جذب دیگران، سعی کنید تمرکز خود را بر برنامه نویسی برای حال و آینده ایران قرار دهید و در این راه از شماتت و سرزنش هوچی گرها نهراسید زیرا تقریبن همه آنها متعلق به سازمان های اطلاعاتی و یا ضد ملی گرایی می باشند. آنها را ندیده بگیرید. البته نقد سازنده اشخاص، یک پاسخ مناسب و درخور شأن سائل می طلبد و موضوع دیگری می باشد. س


س - در رابطه با برنامه نویسی، حتی به عنوان یک پیشنهاد برای آینده ایران، حتمن به هنرمندان در زمینه های مختلف که تعداد آنها چه در ایران و چه در خارج از آن کشور بسیار زیاد است توجه داشته باشید و با تهیه پروتکل های لازم، فعالیتهای هنری آنها را تشویق کنید و در صورت امکان، در برنامه های یوتیوبی (یا هر طریق دیگر) با آنها صحبت کنید و اجازه دهید آنها خود را مطرح نمایند. هنر در آینده ایران نقش بسیار پررنگی را ایفا خواهد نمود. هیچ گروه اجتماعی را از قلم نیاندازید. س

البته موارد زیاد دیگری را نیز می توان بر آنچه گفته شد افزود.س

 
 باید بیاد داشت که آنچه گفته شد مربوط به ایرانیان خارج کشور است، زیرا ایرانیان داخل کشور با تهور حیرت آوری در حال کنش برای ایجاد یک دمکراسی سکولار می باشند. بنابراین مبارزان واقعی آنها هستند.س
 

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


 
 
09.01.2024 
                                                                                          

 سوال

با درود و .....س
شما در مقاله آتئیسم، آنالیز و ریشه یابی از آتئیست ها  به نیکی نام برده اید و آنها را عاقل با فکر قوی دانسته اید حال آنکه در حال حاضر، حد اقل یکی از آنها بعد از آنکه عده ای را دور خود جمع کرده و در یکی از شبکه های تلوزیونی خارج کشور برنامه مستقل گرفته، و به اصطلاح جای پای خود را سفت نموده،  شروع کرده  است به مبارزه با ملی گرایی و پهلوی ستیزی و با زرنگی خاص، سعی می کند به مردم القا کند که خود شاه فقید آخوندها را بوجود آورده است، پس اوست که مقصر اصلی اوضاع کنونی ایران می باشد. این طرز عمل متمعن هستم به دستور دستگاه های اطلاعاتی جمهوری اسلامی در حال انجام است و این آقا هم یقینأ مأمور است تا با این طریق و روش و از این راه پهلوی و ملی گرایی را ضربه بزند. آیا فکر نمی کنید موقع آن رسیده است که نظر خودتان را نسبت به آتئیست ها عوض کنید. با سپاس

پاسخ

با درود 

شما خودتان هم مسئله را مطرح نموده اید و هم بدرستی به آن پاسخ داده اید. در اینجا فقط لازم می دانم به سه مورد اشاره کنم ، بدین شرح:س


اول آنکه:س 

من در هیچ کجا از آئیست ها به عنوان افراد عاقل با فکر قوی نام نبرده ام و آنها به را نیک، آنطور که مورد نظر شماست قلمداد ننموده ام. واقعیت آن است که من در مقاله آدیسم، آنالیز و ریشه یابی، این افراد را بصورت زیر معرفی نموده ام: س


س " ... بر طبق تجربه ما از این افراد، آتئیستها معمولن برخوردی مودبانه دارند، مطالب و نقطه نظرات خود را در کمال ادب و احترام ابراز می دارند و نظر ما را جویا می شوند. این خود نمایانگر درجه تحصیلات و تربیت خوب اکثر آنهاست. به عقیده من، مطالبی که این افراد با ما در میان می گذارند، کاملن منطقی هستند و از ساختاری قوی برخوردار می باشند، طوری که به راحتی می توان با این افراد به یک تبادل اطلاعات سالم در محیطی علمی و بدون تنش نشست. ..." [اصل مقاله]س


دوم آنکه:س 

پر واضح است آنچه ما عنوان داشته ایم مربوط به زمان تهیه آن مقاله بوده است، زیرا از آنجا که عده زیادی از ایرانیان از اینکه کسی بنشیند و از این یا آن کتاب در مذمت اسلام مطالبی را استخراج نموده، بازخوانی کند لذت می برند. این امر در این زمان به یک روزنه نفوذ دستگاه های اطلاعاتی تبدیل شده است. این بدان معناست که شخصی را می آورند، او را در همین زمینه در معرض پروپاگاندا قرار داده، معروف می کنند و همانطور که شما فرمودید، در یک یا چند تلوزیون خارج از کشور برای او برنامه ای مستقل می گیرند. بازهم همانطور که خودتان بدرستی عنوان نموده اید، این فرد پس از آنکه عده ای را جذب خود نمود، شروع می کند به مبارزه با ملی گرایی و یا هرچیز که دستگاه های اطلاعاتی از او می خواهند. س

 درست به همین دلیل است که نخبگان سیاسی ملی گرا " پهلوی ستیز بودن یا نبودن" را بهترین روش محک زدن درصد خلوص و راستی آزمائی افراد مدعی می دانند. س


سوم آنکه: س

به هیچ وجه نمی توان ویروس های فکری یک یا دو مورد نفوذی را به کل یک جریان فکری و عقیدتی بسط داد و همه آنها را، از این منظر،  زیر سوال برد و آلوده دانست. این امر در همه زمینه ها صادق است. از آن گذشته، بُروز همین مسائل است که تفکرات ما را اصلاح نموده، باعث تقویت آن می شود. اگر چنین اتفاقاتی رخ ندهند، چگونه می خواهیم تجربه کسب نموده در برابر اشتباهات خود واکسینه شویم. س

با سپاس

 

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


  09.01.2024 
                                                                                          

 سوال


این سوال کوتاه شده است
با درود به .....
س
دیروز شحصی در اینستاگرام من متنی عجیب را فرستاده بود که راستش را بخواهید در اولین نگاه به نظرم یک شعر نو آمد. ولی گویا شخص می خواست درس فلسفی علمی بدهد و ...... مطالبی از این دست که:
س

س " آنچه ذهن نامیده می‌شود ، نیرویست که در خویش یا آگاهی ، ساکن است و همین نیرو ست که منجر به برخاستن تمام افکار می‌شود.سجدا از افکار چیزی به‌عنوان ذهن وجود ندارد؛ بنابراین فکر ماهیت ذهن است.  جدا از افکار هیچ موجودیت مستقلی به نام دنیا وجود ندارد.س
.....
ذهن جدا از خویش وجود ندارد به این معنا که ذهن هیچ هستی مستقلی ندارد. خویش بدون ذهن ، وجود دارد اما ذهن هرگز بدون خویش وجود ندارد.  .... "
س



پاسخ

 

با درود
ببینید اینکه افراد چه می گویند از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زیرا هرکس اجازه دارد هر مطلبی را که جنبه حمله و هتک حرمت و اتهام زنی به دیگران نباشد را مطرح نماید، اما چیزی که برای من مهم است، این نقطه ضعف بزرگ برخی از ما ایرانیان است که متأسفانه به قول معروف، هنوز غوره نشده خود را مویز می پنداریم و در صدد تدریس به دیگران نیز برمی آییم. آنهم به طور تحکم آمیز و از موضع یک استاد بی چون و چرا، بدون آنکه حداقل آن نقطه نظر مورد پافشاری خود را با ارائه اسناد و مدارکی، در مقاله یا کتابی مدلل نموده باشیم. این امر یکی از عیوب برخی از ما ایرانیان می باشد که هم خود ما را در توهم نگاه می دارد و هم ممکن است دیگران را نیز به بیراهه بکشاند.
س


آنچه این دوست شما مطرح نموده است و ما در اینجا خلاصه شده آن را آورده ایم، ناشی از آن است که این شخص محترم نمی داند ذهن، خویش، آگاهی، عقل و دیگر اصطلاحات رایج در روانشناسی و فلسفه چیست و فکر چگونه تولید می شود. این امر به خودی خود ایرادی ندارد، زیرا این مسائل برای اولین بار از دیدگاهی نوین، در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، به ویژه در بخش «علوم تلفیقی» از زاویه دید ما بطورعلمی، تشریح شده است. چیزی که هنوز حتی برای مراکز آکادمیک رسمی نیز در هاله ای از ابهام وجود دارد.
س

 
با این حال، بسیار خردمندانه است که این اشخاص، حداقل در ابتدای فرمایشات خود، جمله جادویی «از دید من» و یا « به نظر من» را بیاورند تا این امر در اذهان بازتاب داده شود که آنچه در پی آن خواهد آمد، تنها نقطه نظر این فرد است و می تواند صحیح باشد یا خیر.
س

 
البته می دانم که شما با مطالب سایت پژوهشکده آشنا هستید، اما کسانی که مشتاق مطالعه نقطه نظرات پژوهشکده در مورد مطالب یاد شده فوق و خیلی بیش از آن نیز هستند، می توانند به مقالات بخش «علوم تلفیقی» و البته مقالات در دیگر بخشهای پژوهشکده مراجعه نمایند.
س
با سپاس

 

با آرزوی موفقیت

فرامرز تابش


 

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر