22.05.2022
سوال سس س
با سلام خدمت شما .....س
از زمانی که با استاد الهی از طریق کتب ایشان آشنا شده ام، همیشه این افسوس را می خوردم که چرا در زمان ایشان نبوده ام، مثل سایر بزرگانی که در این راه بوده و شاگردانی پرورش داده اند و از این دنیا رفته اند. کمی بعد با جستجو در اینترنت در مورد استاد به سایت و مقاله های شما برخورد کردم که این موضوع باعث خوشحالی بی اندازه ای در من شد که چنین اشخاصی در عصر حاضر وجود دارند که ارتباط با این استاد بزرگوار را تجربه و درک کرده اند. با توجه به تحقیقات بسیار زیاد شما در مورد سخنان استاد الهی چند سوال در ذهن من بعد از خواندن کتب ایشان بوجود آمده بود که از شما تمنا دارم در صورت امکان در این موارد مرا راهنمایی بفرمایید. با توجه به حجم سوالاتی که در قسمت نظرات در سایت شما پاسخ می دهید و کمبود وقت، سوالاتم را تقریبا به ترتیب اهمیت مرتب کرده ام. می دانم که تعداد سوالات زیاد است ولی تقاضا دارم که در صورت امکان با توجه به تجربیات شما لطف نموده و به تمام سوالات پاسخ دهید . ممنون
س ۱- آیا ماموریت استاد به پایان رسیده یا هنوز برای کمک به شاگردانشان حضور دارند؟س
س ۲- کتاب استاد را قبلا خوانده بودم ولی این بار با اشتیاق و جدیتی بیشتر شروع به خواندن آن کردم. گفتار های کتاب طوری بودند که گویی من هم در جلسات حضور دارم و تا بحال همچین حسی رو تجربه نکرده بودم. بعد از آن خیلی دوست داشتم بدانم که آیا استاد من رو به عنوان شاگرد که قصد ورود به این راه را دارم ، قبول کرده اند یا نه ( البته منظور من بعنوان سر سپردن در این راه نیست) منظور یک شاگرد مبتدی که استاد منت گذاشته تا مسئولیت آموزش این شاگرد نوپا را به عهده داشته باشند و بدانم که در این راه هستم؟ این مطلب را به این دلیل مطرح کردم که استاد در جایی از گفتارشان فرموده اند که فقط در یک مورد است که سالک وقتی به مشکل بخورد کاری از او بر نمیاید و فقط استاد اوست که می تواند در این مشکل به او کمک کند و آن نفس اماره است ( تا آن جا که بخاطر دارم) . این مورد بعد از این که برای بار دوم شروع به خواندن کتاب استاد کردم برای خود من پیش آمد و من همیشه تا قبل این مورد بعد از مدتی ممارست شکست می خوردم ولی این سری احساس کردم علاوه بر تلاشی که برای مبارزه انجام میدهم یک نیروی بسیار قوی به کمکم می آید تا آن لحظه سپری شود. به همین دلیل می خواستم بدانم که آیا این را می توانم به عنوان یک نشانه از بودن در این راه و کمک بزرگ استاد الهی در حق یک دانشجوی مبتدی بدانم یا خیر؟( برای اطمینان در آگاهی اینجانب نه به چالش کشیدن و داشتن هیچ گونه شک در واقعه رخ داده و با توجه به اینکه بنده مانند شما تا کنون دیداری در عالم معنا با استاد نداشته ام و با توجه به اینکه شخص در طول زندگی به حضرات و امامان طی دعا و اذکار متوسل می شود امکان دارد این واقعه از سمتی دگر یا کمک شخص بزرگی دگر رخ داده باشد و در صورت مثبت بودن یا نبودن راهی هست که بتوان این موضوع را تمیز داد ؟)س
س ۳- با اینکه استاد از گرویدن شاگردان جدید پس از رحلتشان نیز به این مکتب آگاهی داشته اند ولی بجز مواردی اندک که من به دنبالشان بودم و در کتب ایشان به آن دست یافتم در مورد طریقت اهل حق که باید توسط دانشجویانی که به این راه وارد شده اند ، صورت پذیرد، مطالبی به دست نیاوردم ( منظور خواندن نماز یا ذکر ، تعداد اذکار ( جلی و خفی) یا اعمال دیگر ) گرچه در مقالات شما (مقاله ۱۰۶) و گفتار استاد در این مورد یعنی در مورد نظم نوین جهان ، پذیرفته شدن تمام ادیان ، یا خلاصه شدن مسیر کمال در چند مورد که استاد فرموده اند : فکر نیک ، گفتار نیک ، اعمال نیک یا آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند ، اشاره شده است ولی می خواستم بدانم به کار گرفتن همین موارد و اجرای آن ( که البته بسیار مشکل می باشد ) کافی است یا موارد دیگر همچون نماز، ذکر و .. جزء ملزومات این راه می باشد؟ و اگر هست جزئیات اجرای آنها در کجا ذکر شده؟س
س ۴- استاد در جایی با اشاره به قرآن و آگاهی خودشان در مورد ضرب الاجل انسان در زمین سخن گفته اند . زمانی که این مطلب رو خواندم با این که این مورد بر سیر کمال انسان به صورت قوس صعودی و عدالت خداوند و اتمام حجت بر بندگانش ( تجربه کردن مراحل سختی و خوشی در زندگی برای همه) دلالت دارد ، از آن به بعد کمی ترس در مورد سپری کردن این مدت از زمان یعنی پنجاه هزار سال دارم و کمی ذهن من را به خود مشغول کرده. گرچه در جایی استاد با اشاره به سوالی که از حضرت محمد در این مورد شده فرمو ده اند: زمان آن شاید به اندازه یک نماز نافله باشد ولی می خواستم در این مورد اگه امکان داره مطلب رو کمی باز کنید به این دلیل که مواردی در همین زندگی هست و پیش می آید که انسانی در محیطی نامناسب چه از لحاظ اجتماعی ، ثروت و ....با وجود سختی هایی که تجربه می کنند، به رتبه ها و مقام های خوبی در زندگی دست پیدا کرده اند. آیا نمی توان این را بر حساب همین موارد در نظر گرفت ؟ ( یا حتما باید در مدت این ضرب الاجل اتفاق بیافتد) و اینکه اگر ما بعنوان شاگرد این راه توسط استاد پذیرفته شده باشیم ، در ادامه حیات بعد و بازگشت به دنیا یا ماندن در برزخ همچنان در زمره رهروان و شاگردان ایشان محسوب و تحت آموزش و راهنمایی و یا کمک معنوی ایشان قرار خواهیم گرفت یا خیر؟ و اینکه اگر سالک از خدا بخواهد که به او کمک کند تا با تمام تلاش و جدیت در همین زندگی فعلی به رشد کمال برسد آیا اشکال دارد ( با توجه به اینکه استاد فرموده اند : سالک نباید در مورد مرگ زودهنگام یا طول عمر زیاد از خداوند مطالبه ای داشته باشند ). و اینکه با توجه به وضعیت زمین در حال حاضر بازگشت به زمین برای طی ضرب الاجل باقیمانده ، همین زمین با اوضاع آشفته خواهد بود یا یک سناریو جدید و متفاوت ؟س
س ۵- سر سپردن و تداوم آن تا رسیدن به حاصل در طول زندگیهای زمینی صورت می پذیرد یا این روند در برزخ هم می تواند ادامه داشته باشد ؟ و آیا در این دوره فعلی ما هم صورت می پذیرد یا خیر. اگه در این مورد توضیح بدید ممنون میشم.س
س ۶- در زمانهایی نه چندان دور از دوران استاد الهی وتقریبا هم عصر ایشان یا حضرت حاج نعمت، شخصی بنام " باوا محی الدین" که به گفته مریدان ایشان از جمله اقطاب هم می باشند و در سال ۱۹۷۱ به آمریکا مهاجرت و سکنی گزیدند و تاریخ وفات ایشان هم ۱۹۸۶ میلادی می باشد هم با آشنایی دادن از حضرات و عرفایی معروف و بنام همچون " حضرت عبدالقادر گیلانی " و وجود کشف و کرامات بر ادامه سلسله قادریه و پرورش یاران و اصحاب سر و تشکیل جلسات پرداختند که سایت ، فیلمها ، کتب ، اذکار و سخنرانیهای ایشان ، فلوشیب و مقبره ایشان که در حال حاضر در فیلادلفیا است، موجود می باشد. می خواستم بدونم چرا در کتب استاد، اطلاعات و نامی از ظهور همچین افرادی برده نشده ؟ ممنون از پاسخگویی شما
س
جواب
با سلام خدمت شما دوست عزیز
س ۱- ببینید من اهل تقیه و در پرده سخن گفتن نیستم، از دید من که بی پایه و اساس هم نیست، استاد الهی آخرین ظهور کامل هستند و حداقل در این تمدن، شخص دیگری با این مشخصات نخواهد آمد، مگر در درجاتی پائین تر، زیرا در همه زمینه های فکری، همه آنچه باید کامل شود و همه معضلاتی که باید حل شوند، به انجام رسیده اند و من در چندین مقاله از جمله مقاله «نظم نوین جهان»، سعی کرده ام با کلامی ساده این امر را مدلل نموده به اثبات برسانم. س
با این حساب، با جدیت می توان گفت، مأموریت استاد الهی پایان پذیر نیست، مگر در پی یک طوفان نوح دیگر، یک تمدن دیگر بیاید. حال آنکه من عمیقن بر این اعتقاد هستم که برای نوع انسان، این تمدن، آخرین تمدن خواهد بود و تکلیف انسان در همین محدوده زمانی روشن خواهد شد. بدیهی است طبق آنچه گفته شد، حضور دائمی غیر فیزیکی ایشان نیز محرز است.س
س ۲- در پاسخ به این سوال شما باید بگویم، همین ارتباط قلبی که شما با استاد الهی پیدا کرده اید و آن تجربه معنوی که تشریح نموده اید، خود گواه آن است که فعلن در این مرحله، پذیرفته شده اید، اما سرعت پیشرفت شما بستگی تام به کوشش شما در این راه دارد که کشش از آن سو را بدنبال خواهد داشت. این امر که آیا این ارتباط شما مستقیمن با استاد بوده و یا از طریق یک مقام معنوی دیگر که از طرف استاد در این زمینه مسئولیت دارد، فرق چندانی ندارد، زیرا چون صد آمد، نود هم پیش ماست. این بدان مفهوم است که اگر حتی با یکی از مقامات راه استاد هم ارتباط گرفته باشید، بازهم خواست استاد در کار است.س
س ۳- مقدمتن باید بدانید که مکتب اهل حق، یک مکتب طریقتی نیست، زیرا این سیستم برای مرحله حقیقت، که آخرین سطح از چهار مرحله پیشرفت روحی می باشد، طراحی شده است. استاد الهی آخرین مراحل سیرکمال روحی را از اعماق مرحله حقیقت(مکتب اهل حق) استخراج نمودند. بنابراین می توان گفت، نماز برای مرحله شریعت، آنهم تنها در دین اسلام و اذکار جلی و خفی برای مرحله طریقت و معرفت و حتی حقیقت است، اما برای دانشگاه سیرکمال استاد الهی اجرای این سه قانون طلائی، دین واقعی محسوب می شود و برای رشد روحی و نزدیک شدن تدریجی به مبدا خلقت، کاملن کافی می باشد:س
س ۱ - توجه به خدا داشته باش و با او راز و نياز کن؛ قبله در قلب ماست،.....س
س ۲- آنچه بر خود نمی پسندی و نمیخواهی برای ديگران هم نخواه و همانطور که در دفع ضرر خودت میکوشی در دفع ضرر ديگران هم کوشا باش؛ آنچه برخود می پسندی و میخواهی برای ديگران هم همان را بخواه و همانطورکه برای جلب منفعت خودت کوشش میکنی برای ديگران هم همان کوشش را بکن.س
س ۳- بدان برای چه به اين دنيا آمده ای، چکار بايد بکنی و وقتی از اين دنيا رفتی چه میشود . (اصول عقاید استاد الهی بخش اول) اس
س ۴- در روند سیرکمال، در ابتدا، ترس از نوعی که توضیح داده اید، اجتناب ناپذیر است و نه تنها مضر نیست بلکه مفید نیز می باشد زیرا در روان اثر خاصی می گذارد که به اشخاص، از انحراف نسبت به اصول واقعی اخطار می دهد و در روح، سیستم وجدان را احیا می کند. اما اگر پیشرفت روحی بطور طبیعی در جریان باشد، به تدریج ترس از بین می رود و جای خود را به اطمینان می دهد. س
اینکه شما سیرکمال را در چه مدت زمان طی کنید، بستگی تام به کوشش و تلاش شما در این راه دارد. استاد در جائی می گویند، سیرکمال اتصال می خواهد و با تکنیکهای تصنعی مانند یوگا، این امر به انجام نخواهد رسید. بنابراین زمانی که شخصی در این راه پذیرفته شود، چه در این زندگی زمینی، چه در برزخ و چه در زندگی زمینی آینده خود، تا زمانی که به کمال روحی نهائی دست یابد، زیر نظر مستقیم و یا غیرمستقیم استاد می باشد و در این مسیر می تواند از خدا یا استادش کمک بخواهد. این مسئله را خود ایشان در گفتارهایشان تأیید کرده اند.س
اینکه شما در زندگی های زمینی خود چه وضعیت اجتماعی و خانوادگی و فیزیکی داشته باشید، مربوط می شود به اطلاعات ثبت شده در سیستم کارمای شما که معرف نقاط ضعف و قوت شماست . س
س ۵- اگر یک شخص، مراحل ابتدائی که باید حتمن در زمین طی شوند را طی کرده باشد، اصولن لازم نیست دوباره به زمین بازگردانده شود و می تواند باقی کار خود را در برزخ به اتمام برساند. با این حال حتی در برزخ هم زمانی که بخواهند درجه پیشرفت شما را معلوم کنند، بازهم با متدهای مختلف، شما را به وضعیتهای زمینی متصل می کنند تا بتوانند عکس العمل شما را تجزیه و تحلیل کنند. در مورد سرسپردن نیز، استاد در جائی میگویند، سالک باید به جائی برسد که معنن سر او را بسپارند. من معتقدم استاد بدنبال پرورش اهل حق های واقعی هستند.س
س ۶- ببینید در زمانهای گذشته، اقطاب بزرگ زیادی از خاستگاه های مختلف دینی و در سطوح مختلف در سراسر جهان به پرورش مریدان خود مشغول بوده اند. اما عزیزم، آن دوره بسر آمده و عصر جدیدی در معنویت آغاز شده است. به قول آمریکائی ها: "حالا کلانتر جدیدی در شهر است" . در این عصر با ظهور استاد الهی و ارائه نقطه نظرات و تعالیم ایشان، علم، فلسفه و عرفان یکپارچه شده است و در قوانینی بسیار ساده در اختیار همگان قرار گرفته است. این همان آرزویی بود که رنه دکارت، عمر خود را وقف تحقق آن نمود، ولی نتیجه ای که او بدنبالش بود توسط مقام شامخی مانند استاد الهی ارائه شد. کار ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان اثبات همین یکپارچگی می باشد. خب هنوز دانشمندان با صرف هزینه های چند صد میلیاردی، قادر نیستند نحوه ایجاد و منشا فرمیونها را به ما بگویند، حال آنکه استاد در گزارشی که از نحوه خلقت ارائه داده اند، این مسئله را روشن نموده اند. و یا با ارائه همان سه اصل طلائی که فوقن بدان اشاره شد، در واقع نتیجه غائی عرفان و فلسفه در یک مجموع با سه اصل کلی یکپارچه شده است. س
همه آن اقطابی که شما نام برده اید، انسانهای بزرگی بوده اند، اما امروزه آن سیستم دیگر وجود ندارد و سیستم معنوی جدیدی حکم فرماست و ما باید فرزند زمان خویش باشیم. ضمنن باید بدانیم که آثار استاد الهی تذکرة الأولیاء (زندگینامه عارفان) نبوده است، ایشان برحسب ضرورت موضوع، از برخی بزرگان اهل حق که کمتر نامی از آنها شنیده شده بوده است، یاد نموده اند. با این حال حتی از برخی از افراد مورد نظر شما هم یاد شده است.س
دوست من، اگر بخواهم بطور مبسوط و عمیق تری به سوالات شما پاسخ بدهم، مطلب در حد یک کتاب قطور خواهد شد، اما اگر شما به مطالعات خود در بخش های مختلف سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان ادامه دهید، قطعن به حقایق زیاد دیگری دست خواهید یافت که بر اساس آموزش های بی بدیل و منحصربفرد استاد الهی طراحی شده اند.س
امیدوارم توانسته باشم تا حدودی به سوالاتتان پاسخ بدهم
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
15.05.2022
سوال سس س
از آنجا که این سوال بسیار طولانی بود، ساده شده است تا از اتلاف وقت جلوگیری شود.
با درود و عرض ادب
س ..... بنابر عقیده افلاطون، عشق را نمی شود تعریف کرد، اما شما در مقالات چند سال پیش خود آن را تعریف کرده اید. این تناقض در کجا ریشه دارد. شاید به نظرات این فیلسوف بزرگ که در همه دوران معتبر است توجه کامل نفرموده اید.س
جواب
با درود
ببینید، اجازه بدهید کمی رک و بی پرده سخن بگوئیم. اول آنکه چه کسی به شما گفته و یا چگونه به این نتیجه رسیده اید که آنچه افلاطون و یا هر کدام از فلاسفه باستانی گفته اند در همه اعصار معتبر است!؟ چنین عقیده ای کاملن باطل است. اگر می بینید برخی دوستاران مقوله فلسفه به این سخنان می آویزند دلیلش آن است که هنوز با عقاید و نقطه نظرات استاد الهی آشنا نشده اند و در واقع دستشان خالیست.س
س
بگذارید مطلب را جور دیگری بیان کنم. آیا شما تصور می کنید از حدود دوهزار و پانصد سال پیش تا به امروز کسی نیامده است که بتواند طرحی نو ارائه داده و پاسخ سوالات مردم را بطور علمی و منطقی و بدون آغشتگی به خرافه بدهد؟س
اینکه فرموده اید افلاطون گفته است که عشق را نمی شود تعریف کرد، یک اشتباه فکری می باشد که ناشی از کمبود اطلاعات در این زمینه است. دلیل آن هم این است که استاد الهی نه در آن زمان بلکه در این عصر ظهور یافته و آنچه عوام، اسرار
می نامند را تشریح نموده اند. بنابراین افلاطون حق دارد که چنین بگوید، زیرا در آن زمان ملات فکری کافی برای تشریح عشق را در اختیار نداشته است.س
اینکه شما آنچه من گفته ام با آنچه افلاطون عنوان داشته را تناقض می دانید، بدان دلیل است که شما بر اثر تبلیغات و یا آنچه در دانشگاه های کنونی به شما تدریس کرده اند، دچار دگماتیسم ذهنی شده اید، از اینرو فعلن آمادگی پذیرش حقایق کشف شده جدید را ندارید. باید عرض کنم، آنچه شما تناقض می پندارید در واقع چیزی نیست جز تکمیل و یا تصحیح آنچه تا به امروز در مورد مسائل الهیاتی، عرفانی، علمی و فلسفی گفته شده است. زیرا مسئولیت و به تبع آن برنامه ما همین است. س
در این رابطه، یکی از این موارد که بر اساس آموزش های استاد الهی، سالهاست در آن مورد بحث می کنیم و در برخی مقالات سعی در توضیح آن داشته ایم آنست که:س
س " به محض آنکه تعریفی از خدا ارائه دهی، او را محدود نموده ای، زیرا در هر حال این تعاریف از فکر تو که ناشی از درجه پیشرفت روحی تو می باشد نشئت می گیرد و تو در هر حال محدود هستی. حتی بعد از مرگ نیز تصور تو از خدا فقط مقداری عمیق تر می شود، با این حال، این درک هنوز از روح تو سرچشمه می گیرد و بنابراین کامل نیست." س
خوشبختانه می بینم این تلاشهای ما تا حدی موفق بوده است و توانسته ایم این ایده را در برخی از جوامع فلسفی جابیاندازیم.س
همانطور که بدان اشاره فرمودید، ما عشق را در مقاله «تفاسیر مربوط به گزارش نحوه آفرینش- بخش دوم» با کلماتی مختصر و ساده تعریف نموده ایم. اگر همه این مقاله و مقاله پیش از آن، یعنی قسمت اول را مطالعه بفرمائید، تصدیق خواهید نمود که دیگر زمان آویختن به نقطه نظرات باستانی بسر آمده است.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
14.05.2022
سوال سس س
با عرض درود و خسته نباشید....س
در برخی جاهای دیگر برای مثال در....... کف نفس را شنیده ام، اما از توضیحات مجری چیز زیادی متوجه نشدم. شما کف نفس را چگونه تعریف می کنید. لطفا با زبان ساده. مرسی
س س
جواب
با درود
کف نفس یعنی: "کنترل خواسته های حیوانی" . این مسئله در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا به اعتقاد ما، کشتن و تضعیف نفس به نیت سیرکمال، روش صحیحی نیست. بطور خلاصه می توان گفت، نفس را فقط باید تحت کنترل داشت. برای مثال من برخی اوقات هوس یک قطعه کیک می کنم، در این حال طبق تعالیمی که دیده ام همه جوانب را باید در نظر بگیرم و اگر هیچ مانعی، چه عقلی، چه پزشکی، چه معنوی و چه..... وجود نداشت، بخود اجازه می دهم این کار را انجام دهم.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
10.05.2022
سوال سس س
با عرض درود و .....س
در پی سوالی که مدتی پیش در مورد برخی افراد از گروه ها و آئین ها و فرقه های دینی، که متآسفانه آموزش های استاد الهی را با کلماتی دیگر به نام خود جعل می کنند، سوالاتی داشتم که برایتان ارسال می کنم. چون می دانم که اگر اسم این فرقه ها و آئین ها را که دست به چنین کار نادرستی می زنند بفرستم، شما انتشار نمی دهید، لذا از اینکار خوداری می کنم. در غیر اینصورت هر زمان که مایل باشید قطعاتی از برنامه های تلوزیونی این افراد را به عنوان سند در مورد سرقت اطلاعات برایتان می فرستم تا ببینید که آنچه می گویم بی پایه و اساس نیست.س
باری، سوالات من اینها هستند:س
ر ۱- آیا روان همان روح است و بعد از مرگ، این روان است که به مبدا بازمی گردد؟س
ر ۲- آیا آزادی مطلق وجود دارد؟ اگر جواب مثبت است، کجا و چگونه؟س
ر ۳- آیا یک فرقه مذهبی و یا هر کس دیگر می تواند یک عرفان را پایه گذاری کند؟
با تشکر از شما
جواب
ببینید اینکه پیروان و یا افرادی از سلسله های فِرَق یا آئین های دیگر، چه نظری دارند و چه می گویند، نباید در شما حساسیت ایجاد کند، ولو آنکه حرف شما صحیح باشد و آنها مطالب خود را از استاد الهی گرفته باشند. بهتر آن است که همه حرفها را بشنوید و آنچه را بهتر و کامل تر می بینید همان را برگزینید. زیرا ما با هیچ دین، مذهب، فرقه و آئینی هیچگونه مخالفتی نداریم و همه آنها برای ما محترم هستند.س
حال بپردازیم به سوالات شما
پاسخ به سوال اول:س
خیر روان با روح تفاوتهای بسیار دارد. این امر را من در بخش «علوم تلفیقی» در سایت پژوهشکده، طی چند مقاله علمی بطور کامل توضیح داده ام. باید بیاد داشت، به دلیل آنکه، تنها از زمان انتشار مقالات ما در مورد روان در سایت پژوهشکده بود که به تدریج، افراد علم گرا و برخی روانشناسان در حال شناخت این فنومن پیچیده می باشند، زیرا تا قبل از آن، حتی در مراکز آکادمیک هم در مورد روان اطلاعاتی را به دانشجو می آموختند که از روی ظواهر بیماران ثبت شده بود و با واقعیت، کیلومترها فاصله داشت. بطورکلی می توان گفت: شناخت روان از زمان انتشار مقالات ما در این مورد آغاز شد.س
ضمنن در همان بخش، یعنی بخش «علوم تلفیقی» در چندین مقاله، روح را برحسب تعالیم منحصربفرد استاد الهی، از ابتدائی ترین تا پیچیده ترین فرم آن بطریق علمی توضیح داده ، تشریح نموده ایم.س
پاسخ به سوال دوم:س
این مطلب را هم من در سالهای اخیر چندین بار پاسخ داده ام. در سیاره زمین و حتی در جهان موازی که آنرا برزخ نامیده اند نیز آزادی مطلق وجود ندارد زیرا در هر دوی این جهانها، ما، تحت نفوذ و حاکمیت قوانین وضع شده بر این جهانها هستیم. آزادی مطلق فقط در عالم کمال وجود دارد و فقط در آنجاست که می توانی هرچه می خواهی انجام دهی زیرا سیستم علیت وجود ندارد. س
پاسخ به سوال سوم:س
این سوال را سال پیش، یک دوست دیگر مطرح نموده بود و در همین صفحه اگر بگردید پاسخ را خواهید یافت. اما در اینجا مختصرن می توانم بگویم که عرفان نتیجه نهائی هر دین حقیقی می باشد. همانطور که در مقالات متعدد از جمله در مقاله «مراحل پیشرفت روح» بدان پرداخته ام، هر دین از مرحله شریعت شروع می شود تا با طی مراحل طریقت و معرفت به مرحله حقیقت برسد و در آنجاست که آن عرفانی که از مرحله طریقت شروع شده بود در اینجا شکوفا می شود و معنی حقیقی آن آشکار می شود. بنابراین عرفان را نمی شود پایه گذاری نمود. دلیل آنهم واضح است، زیرا اسلام آخرین دین است و دگر دین جدیدی نیامده و نخواهد آمد. ضمنن باید دانست، همه سختگیریها و بعضن جنایاتی که به اسم دین انجام می شود، در مرحله شریعت و بوسیله متشرعین خشکه گرا و متعصب بوده است. این امر در مراحل بالاتر به مرور از بین می رود و محو می شود. بهتر است رجوع شود به مقالاتی که ذکر آن رفت.س
در انتها باید این حقیقت را به شما بگویم که در هر حال، همانطور که بارها با سند و به تفضیل توضیح داده ام، افکار و تعالیم منحصربفرد استاد الهی، تنها عاملی است که همه ادیان، مذاهب، فرقه ها و آئینها و حتی علم و فلسفه را یکپارچه خواهد کرد و هوشمندان جهان که دچار دگماتیسم و فرقه گرائی نباشند، چاره ای جز پذیرفتن این واقعیت ندارند. زیرا این دوره، عصر علم و دانش است و سلاح اتمی و یا تبلیغات فرقه گرایانه هم بکار نخواهد آمد، زیرا قوی ترین سلاح همانا نیروی علم و دانش و منطق است و بس. سند آنچه گفته شد را در بیش از چهارصد مقاله ای می یابید که به شش زبان انتشار داده ایم و چهار هزار مقاله نیز آماده انتشار می باشند.س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
05.05.2022
سوال سس س
با عرض سلام و.....س
عارفان در وصف دیدن یار که منظور همان خداست شعرها سروده و سخنها گفته اند. این افراد خدا را در چه هیبتی می دیده اند. اصولن خدا را چگونه می شود دید و در هنگام وصل چه می بینید؟
س س
جواب
با سلام
ببینید حقیقت آن است که من نمی دانم این عرفا دقیقن چه می دیده اند، زیرا ارتباط با خدا با درجات مختلف پیشرفت روحی مرتبط است و متاثر از دید شما نسبت به این مسئله می باشد. برای مثال یک عارف معتبر هندی را می شناسم که چون تصور
می کرد باید یک قالب و یا فیگور ببیند، به او در میان یک نور شدید، سایه ای از یک انسان نشان داده بودند و او هم اقناع شده بود. س
بطور کلی این حالت ممکن است در هنگام یک مراقبه عمیق و یا کاملن غیرمترقبه ایجاد شود. در حالت دوم، زمانی که اتصال و ارتباط برقرار شود، اگر شخص حتی در یک خیابان شلوغ هم در حرکت باشد، به آرامی ذهنش از هیاهو و سروصدای محیط جدا و توجهش متمرکز می شود. در قدم دوم، برای مثال با وزیدن یک باد معمولی، سرشار از عشقی وصف ناشدنی می شود که او را مجذوب می کند. بعد از آن، بوی عطری به مشامش می رسد که قابل مقایسه با هیج رایحه ای در جهان نیست. برخی اوقات صدای یک موسیقی بسیار زیبائی به گوشش می رسد که هرگز در جهان مانند آن را نشنیده است. در روند این جریان به تدریج فکرش آرام می گیرد و از شاخه ای به شاخه دیگر نمی پرد. در این حال حتی اگر چشمش به یک تکه سنگ بیافتد حس غیرقابل وصفی به او دست می دهد و اثرات خدا را در آن سنگ و یا هر چیز دیگری حس می کند. در آن حال اگر دشمن خونی او سر راهش قرار بگیرد، حاضر است خاک زیر پای او را ببوسد.س
در هر حال در حالتهای عمیق تر اگر شخص در خیابان باشد چون از حالت عادی خارج است، ممکن است از او حرکاتی مانند گریه و یا گفتگو باخود و یا حرکت در مسیر چپ و راست و مانند آن سر بزند و باعث شود دیگران او را دیوانه و مست تلقی کنند. این حالت به ویژه زمانی شدت می گیرد که دیدار به پایان رسیده و او به آرامی از شما جدا می شود و شما دیوانه وار از یک کوچه به کوچه دیگر به دنبال او می گردید، بدون آنکه متوجه این امر باشید که مهمانی به پایان رسیده است.س
باید توجه داشت که این نوع گریه با انواع گریه های دیگر کاملن متفاوت است. در واقع این گریه، یک پدیده کاملن استثنائی می باشد که روان را از کدهای سیاه و تیره تخلیه می کند.س
در حالتهای بسیار عمیق، معمولن روح از بدن جدا می شود و جسم در آخرین وضعیت خود به همان حال باقی می ماند تا روح مجددن به جسم بازگردد.س
البته باید توجه داشت که ارتباط با خدا ممکن است به اَشکال مختلف باشد . این امر از یک کلیشه تغییرناپذیر تبعیت نمی کند.س
ضمنن باید دانست، آن حس واقعی را به هیچ وجه نمی توان با کلمات بیان داشت و تشریح نمود.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر