۳۰ مرداد ۱۴۰۱

سئوالات مربوط به شماره نوزدهم و بیستم


سوال اول:
س-اگر هر کس هر وضعیتی دارد، نتیجه اعمال خودش می باشد، چرا باید آنطور که در ادیان گفته می شود، به افراد بدبخت کمک کرد؟
پاسخ:س 
خدمت به خلق از دو جهت لازم است:س
 س 1-نوعی مبارزه با نفس محسوب می شود که در اولین قدم، صفت خست طبع را در انسان نیکوکار از بین می برد. س
س 2-باعث ایجاد ذخیره معنوی در بانک اطلاعاتی روح می شود که در امر حرکت در مسیر کمال بسیار موثر است.س
 باید به یاد داشت ، گرچه افرادی که دچار انواع نگون بختیها می باشند، در واقع به سرنوشتی دچار شده اند که خودشان آن را تعیین نموده اند، با این حال، این مثل قدیمی که می گوید«خودکرده را تدبیر نیست» به هیچ عنوان محلی از اِعراب ندارد و همیشه تدبیری برای این افراد وجود دارد. زیرا با آنکه سرنوشتهای شوم، معلول عملکرد خود انسانها است، ولی با این حال از آنجا که خدا همه مخلوق خود را دوست دارد، به آنها اهمیت می دهد و در صدد اصلاح آنها می باشد، دستور به خدمت به خلق داده است . زیرا او می داند، نه تنها در مراحل اولیه، بلکه تا کمال نهایی کسب نشده باشد، انسان دچار لغزش می شود و اشتباه می کند و در زندگی بعدی خود، برای آن اشتباه می پردازد. از اینرو او از ما می خواهد که به یکدیگر کمک کنیم، زیرا روزی هم ما بر اثر اشتباه خود، به چنین سرنوشتهای ناخوشایندی دچار خواهیم شد و باز افراد نیکوکار دیگری به دلیل همین خواست خدا، به ما کمک خواهند کرد.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش




سوال دوم:
س-خدا انسان را شبیه خود ساخت یعنی چه؟
پاسخ:س
 یعنی اینکه انسان قادر است بر اثر سیرکمال، صفات خدایی را در خود نهادینه کند تا مانند او شود.س
در ادامه سوال اول:
س-در تعقیب جواب شما به سوال پیش، اگر انسان باید همه صفات خدا را بخود جذب نماید تا شبیه خدا شود، در این صورت باید مانند خدا ببیند، بشنود و از احوال همه مخلوق باخبر باشد؟ 

پاسخ:س
 در واقع، صحبت بر سر دو مطلب مختلف است. اعمال تکنیکی، مانند دیدن و شنیدن و ارتباط با مخلوقات و دوم، صفات خدا.س
جذب صفات خدا در دستور کار همه ادیان الهی می باشد، برای مثال یکی از صفات خدا «عیب پوشی» او می باشد. حال اگر شخصی توانست در اثر ممارست، این صفت را در خود به حد کمال برساند، در این یک مورد مانند خدا شده است. سیرکمال نهایی در واقع به همین مفهوم است که این صفات در شخص کمالی نهادینه شده باشد. چنین شخصی، به مانند خدا شده است . بدیهی است که این شخص خدا نیست بلکه شبیه اوست چون دارای همان صفات است. مانند آنکه فرزندی به خوبی و دقتِ پدر خود نقاشی کند. در این صورت می گویند این شخص در نقاشی مانند پدر خود می باشد، اما این بدان مفهوم نیست که این شخص خود پدرش است.س 
از طرف دیگر خدا یک موجود بی نهایت است، پس تنها اوست که می تواند در هر لحظه با تمام مخلوق در ارتباط باشد، آنها را ببیند و بشنود و از تمایلات آنها باخبر باشد. این امر از هیچ موجود دیگری برنمی آید. حتی مظهرات کل، تنها از چیزی باخبر هستند که خدا به آنها می گوید.س 
نقش بستن برخی رویدادها در قلب، که متاثر از سالها تمرکز و توجه به مبدا و حرکت در مسیر صحیح سیرکمال می باشد، بحثی است جدا از این مطلب.س
نتیجه آنکه ما می توانیم و باید مانند خدا شویم، اما هرگز نخواهیم توانست مانند او ببینیم، بشنویم و یا با همه مخلوق در تماس باشیم، مگر آنکه خود خدا، بنابر مصلحتهایی، تا حدودی این امر را برای ما مهیا نماید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش




سوال سوم:س
س- مسلمانان معتقد هستند که تا قبل از اسلام همه افراد نیکوکار به بهشت می روند، اما بعد از ظهور اسلام، همه پیروان همه ادیان باید به اسلام بگروند، زیرا اسلام آخرین دین است و خدا در قرآن مجید می فرماید دین کامل شد، در غیر اینصورت همه آنها به جهنم خواهند رفت. نظر دانشگاه سیرکمال چیست؟

پاسخ: س
با این حساب، این افراد مجبور هستند به این سئوال پاسخ دهند که چرا اکثریت مطلق مردم جهان به اسلام نگرویده اند؟
زیرا طبق نظر این افراد، این اکثریت مطلق، به جهنم! سرنگون خواهند شد!.س 
مشکل اساسی چنین طرز تفکری، در این است که الوهیت و مطلق بودن خدا را زیر سئوال می برد، زیرا این معضل مطرح خواهد شد، که صفت خردمندی خدا و لطف و کرم عام او چگونه با این امر قابل توضیح است که ساختار جهان هستی، و آنچه مربوط به نوع انسان می شود، طوری طراحی شده است که اکثریت مطلق انسانها ، حقیقت را نمی پذیرند و نتیجتن باید به جهنم ! سرنگون شوند؟
گذشته از آن، همه متفکرین جهان اسلام متفق القول هستند که خواست خدا حتمن اجرا می شود و به وقوع می پیوندد، با این اوصاف، نتیجه کار چنین است که خواست خدا اجرا نشده است، بطوری که باید همه غیر مسلمانان به جهنم سرنگون شوند و این خود، مطلق بودن قدرت خدا را زیر سئوال می برد، بدین مفهوم که آنچه خواست خداست عملی نمی شود!س
در این ارتباط، در دروس دانشگاه سیرکمال استاد الهی، چندین بار به این امر برمی خوریم که حقیقت، تنها در اختیار یک دین و مذهب خاص نیست. این بدان مفهوم است که همه ادیان و مذاهب، در جای خود صحیح می باشند.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش



سوال چهارم- قسمت اول:س
به نام آنکه بر سفینه هستی فرمان می راند
با عرض سلام و ......... و....... مجله اینترنتی اندیشه آنلاین
مقالات شما را به شدت پیگیری میکنم و از منتشر کردن این مقاله ها بسیار سپاسگزارم
درخصوص مطالعه مقاله های شما شبهاتی درذهن بنده شکل میگیرد امید است درقسمت انتشار مقاله ها بخش نظرات سایت هم فعال شود که بتوانیم نکته نظر های خود را عنوان نماییم.س
متن سوال  
درخصوص دوکتاب انسان ازدیدگاه استاد الهی وانسان ازدیدگاه سیرکمال باید به عرض برسانم که این دوکتاب را ازکجا میتوانم تهیه کنم؟؟؟ ودیگر اینکه بسیار مشتاق به خواندن این دوکتاب هستم لطف بفرمایید راهنمایی کنید که چه انتشاراتی این دوکتاب را منتشر نموده است؟
سوال چهارم- قسمت دوم:س
درخصوص مقاله دوالیسم (جهان سایه روشن) درقسمت انتهای مقاله دوالیسم قسمت اول آمده است:س
س".... آن فضای روحانی که ماهیت در آن حرکت می کرد از نور بود، البته نور در نور ثابت و معین نمی شود مگر در ظلمت شود. به همین علت است که در هر محل و مقامی نور و ظلمت باید قرین باشند....."  س
از این پاراگراف از مشاهدات استاد الهی می توان بوضوح دریافت که جهان نور و ظلمت، خارج و مجزا از وجود ماهیت (اولین مخلوق) است ... س 
پرسش بنده این است که منظور شما از خارج ومجزا بودن جهان نور و ظلمت از وجود ماهیت این است که جهان نور و ظلمت جدای از ماهیت خلق شده اند؟ یا توسط عقل اول ،اسباب وعلیت (ماهیت) خلق شده است؟ یا یکتای نامحسوس ماهیت را علیت برای به وجود آوردن تمامی مخلوق اعم از جهان سایه وروشن قرار داد؟ برداشتی که بنده از خارج بودن ومجزا بودن جهان نور و ظلمت ازاین پاراگراف داشته ام تاحدودی جدایی ماهیت و جهان سایه روشن(یعنی ماهیت جهان سایه روشن را خلق نکرده) را در ذهنم متبادرنمود. ممنون می شوم دراین خصوص بیشتر بنده را راهنمایی بفرمایید؟
سوال چهارم- قسمت سوم:س
....... درخصوص شرح خلقت از دیدگاه استاد الهی است در کتب ومنابعی که از استاد الهی منتشر شده است یک موضوع گنگ ونامفهومی برای بنده وجود دارد .........

ناس......ناگاه ازجانب خداوند ندایی رسید:به اصل خود رجوع کن وخدای خود را بشناس.... ......تو آنی که هستی جمیع ممکنات .....س
..... عرض کرد اگر تو بامنی پس چرا تورا نمی بینم؟ جواب آمد تا خودت را نبینی مرا نخواهی دید وتا خودت را نشناسی مرا نخواهی شناخت عرض کرد چگونه خودم را ببینم فرمود برخود بجوش.......س
.......
حسب الامرالهی اشاره نمود ولی ارواح وارد جسم هایشان نشدند.....س
.....
 حال پرسش بنده اینست که ماهیتی که عقل اول است وهستی تمام موجوات ازاوست و او دلیلی قرار گرفت که همه موجودات خلق شوند در واقع جمیع صفات خداوندی را دارد و آینه تمام نمای یکتای نامحسوس است چگونه است که دراین گفتگوی ماهیت با خالق خویش، چنین به نظر می رسد که ماهیت موجودی است که حتی بروجود خویش نیز آگاهی لازم را ندارد؟؟ تا خودشناسی نکند به خداشناسی نخواهد رسید ؟؟
حتی وقتی به ارواح اشاره نمود که درجسم قرار بگیرند ارواح وارد جسم هایشان نشدند(به زبان ساده ترارواح اشاره ماهیت را نادیده گرفتند)آیا ازماهیتی که خود بی نقص وتمام و کمال ذات یکتای نامحسوس است و کامل و بدون نقص است این چنین ناآگاهی بعید نیست واین چنین حرف نشنوی ارواح بعید نیست؟؟
.....
نام و نام خانوادگی محفوظ است

:پاسخ به سئوالات
بخش اول سوال :س
کتابهای نامبرده شده، حاوی علوم تلفیقی استاد الهی می باشند و از شماره بیستم، بخشهایی از آنها به مرور در اختیار همگان قرار خواهند گرفت.س
بخش دوم سوال :س
در ارتباط با دوالیسم باید به عرضتان برسانیم که از شماره بیستم ، با ارائه علوم تلفیقی، اولین مطلبی که مورد بررسی عمیق قرار خواهد گرفت همین مطلب است. در مقاله مورد استناد جنابعالی این موضوع کاملن سطحی بررسی شده است . در مقاله مورد بحث، منظور از این جمله درمتن آنستکه ایجاد جهان نور و ظلمت ، بعد از جوشش اول ماهیت و به همراهی او بوجود آمده اند، زیرا تا قبل از آن، ماهیت در یک فضای بی رنگ در حرکت بوده است". (برای کسب اطلاعات عمیق تر، در بخش علوم تلفیقی استاد الهی، رجوع کنید به مقاله       « مبحث اول: ساختار جهان هستی- آفرینش -قسمت دوم»)س
بخش سوم سوال :س
 این قسمت از مشاهدات استاد، درست زمانی پس از جوشش اولیه ماهیت را گزارش می دهد. این جوشش شاید میلیونها و یا میلیاردها سال (به تقویم زمینی) دوام داشته است. فراموش نکنید که خودشناسی برای ماهیت، به مفهوم شناخت نیروهایی می باشد که در اختیار وی قرار گرفته است تا بتواند مطابق با خواست مبدا، ایجاد خلقت را ممکن سازد. همانطور که ما نیز هنوز از قدرتهای نهفته در روحمان بی خبر می باشیم، او نیز در قدم اول پس از خلقت خود، از این نیروها مطلع نبوده است و نتیجتن به یک نیروی عامل نیاز داشته است . گفتگوی ماهیت با خدا به مفهوم انتقال یک انرژی تنظیم کننده و عامل و راه انداز، از خدا به ماهیت است. (برای کسب اطلاعات عمیق تر، در بخش علوم تلفیقی استاد الهی، رجوع کنید به مقاله « مبحث اول: ساختار جهان هستی- آفرینش -بخش دوم از قسمت دوم»)س
با آرزوی موفقیت

 ف. تابش


سئوال پنجم:س
قسمت اول
باسلام وتشکر جهت پاسخگو بودن
آیا منظوراز علوم تلفیقی استاد، بررسی نظریه های استاد با علوم امروزی است؟
بسیار مشتاق دریافت اطلاعات بیشتر در این خصوص هستم.
پاسخ:
بله همینطور است. علوم تلفیقی، به مفهوم ارائه دروس و تعالیم استاد الهی در مورد ساختار جهان هستی با کمک علوم آکادمیک است. در این راستا دو کتاب «آفرینش از دیدگاه استاد الهی، فیزیک نوین ذرات» و «زیست شناسی بعد دوم» و یک کتاب نیز به زبان آلمانی به نام بیولوزی بعد کوانتمی[1] که مجموعه ای از هر دو کتاب یاد شده فوق می باشد، تهیه شده اند. این سه کتاب در واقع ارائه فیزیک و بیولوژی جدید می باشند که از یک طرف اشکالات آن دو علم آکادمیک را برطرف می سازند و از طرف دیگر، قادر به پاسخگوئی علت و نحوه ایجاد جهان هستی می باشند و ضمنن، مکانیزم آنرا نیز با یک منطق بسیار قوی بررسی می کنند.س
[1]«Biologie der Quantendimension»
قسمت دوم سوال
اما یک نکته دیگر
در کتاب راه کمال شرح خلقت
در دو پاراگراف انتهایی پس از جوشش ها و خلقت سه فضای لایتناهی و ارواح جمیع مخلوقات می فرماید.س
"حسب الامر الهی، اشاره نمود، ولی ارواح وارد جسم هایشان نشدند، خدا به او فرمود، عکس خودت و یارانت را برهر کره جلوه دهید تا ارواح مست لقای نور شما شوند و به هیکل جسمانی علاقه مند شوند"س
حال ماهیت بعد از شناخت نیروهای دراختیار خود و ایجاد ممکنات خلقت به ارواح اشاره می نماید که وارد جسم هایشان شوند اما ارواح وارد جسم هایشان نشدند آیا ارواح خلق شده ازاشاره ماهیت سرباز زده اند؟ به زبان ساده تر یعنی اشاره ماهیت را نادیده گرفته اند؟
از اینکه وقت شما را میگیرم پوزش میخواهم
(نام سائل محفوظ است)
:پاسخ
 اول آنکه برای دریافت پاسخ در مورد کتابی خاص، باید به نویسنده آن کتاب مراجعه نمود، اما از آنجا که ما از شماره بیستم، یعنی همین شماره ، در بخش علوم تلفیقی استاد الهی ، گزارش استاد از نحوه خلقت را مورد بررسی قرار داده ایم، از شما خواهش میشود به بخش دوم از قسمت دوم مقاله مورد بحث مراجعه فرمائید و یا اینجا کلیک کنید.س
با آرزوی موفقیت
 ف. تابش



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر